---
یونسون:
جهان موازی یک چیزیه که...یونسون:
من تو توضیح دادن چیزها خوب نیستمیونسون:
ولی یک تئوری هست که قاعدتا هم توسط علم تایید نشده، اینکه دنیاهای زیادی هستن که با موازی اندیونسون:
با اتفاقات یکسانی که درونشون میوفته، اونجا ممکنه یک کپی از تو یا من وجود داشته باشه. اونجا ممکنه یک کپی از هممون وجود داشته باشه ولی درست مثل طرف مخالف آیینه همه چیز ممکنه مشابه نباشه.یونسون:
چون این دنیا آیینه ای هست. بازتاب ما مثل ما نیست. کاری که من دارم تو این دنیا انجام میدم با کاری که اون یکی کپی من تو دنیاش انجام میده فرق میده.کیم.سوکجین:
تو منظورت اینه که من ممکنه یک آیدل یا بازیگر تو دنیای موازی باشم؟بونسون:
تا حدودی...کیم.سوکجین:
این دیوونگیهیونسون:
میدونمیونسون:
از بین چیزهایی که من گفتم، بعضی دنیا های موازی ممکنه زمان متفاوتی داشته باشن.یونسون:
مثل دنیای من و تو. بین دنیاهامون یک سال و سه ماه فاصله هست.کیم.سوکجین:
ولی هیچ کپی ای از تو توی دنیای من نیستیونسون:
این همون چیزیه که منو خیلی به فکر فرو میبرهیونسون:
اما شاید این فقط تفاوت های دنیاها باشهیونسون:
یا شاید...یونسون:
شاید من به تو وصل شدم چون شاید من میخواستم نجاتت بدم با اینکه نمیتونم به زمان عقب برم، پس دلیلش اینه که هیچ ورژنی از من توی دنیا تو وجود ندارهیونیون:
وایسا این واقعا احمقانه به نظر میرسه، فراموشش بکنکیم.سوکجین:
آره این احمقانست o.0کیم.سوکجین:
چرا من اصلا زندگی خودمو گرفتم و خودمو کشتم. من یادمه یک جا تو گفتی اون خودش زندگیشو گرفت؟کیم.سوکجین:
بچ من هیچوقت اینکارو نمیکنمیونسون:
امیدوارم همین طور باشهکیم.سوکجین:
به هر حال، تو خوبی؟یونسون:
آره چراکیم.سوکجین:
به نظر میاد ساکت شدیکیم.سوکجین:
من حتی برات کریسمس خوبی رو آرزو کردم)):یونسون:
تو اینو میدونی که اینجا کریسمس نیست، درسته؟کیم.سوکجین:
آره ولی تو دنیای من هستیونسون:
ما دوتا مثل احمق ها به نظر میرسیمیونسون:
من دیشب کابوس دیدم، دلیلش اینهکیم.سوکجین:
میخوای راجبش صحبت بکنی؟یونسون:
من مدتیه که این کابوس رو میبینمیونسون:
رویام متفاوت شروع میشه ولی همیشه یک جورایی تموم میشهیونسون:
و دیگه اینکه من نمیخوام راجبش صحبت بکنمکیم.سوکجین:
من به نوعی میتونم حدس بزنم رویات درمورد چیهیونسون:
خب حدس نزنکیم.سوکجین:
اوکیکیم.سوکجین:
تئوری دنیاهای موازی خیلی جالبن. من دارم مور مور میشم اینجا و این یک جورایی ترسناکه نمیدونمکیم.سوکجین:
باعث میشه بخوام راجبش خیلی فکر بکنمیونسون:
یک عالمه تئوری های دیگهای وجود دارنیونسون:
تو اصطلاح " دژاوو " رو شنیدی؟یونسون:
خیلیا میگن که یک لایه ای نامرئی هست که مارو از دنیاهای دیگه جدا میکنه. با این حال بعضی ها میگن که دنیاهای موازی رو به روی سیاه چاله ها هستن که در طرف مقابل اونها جهان دیگه ای وجود دارهیونسون:
درهر صورت، مردم میگن اگر اون لایه نامرئی پاره بشه یا ماتریکس بشکنه تو خودتو توی یک دنیای دیگه پیدا میکنییونسون:
تو اونجا شاهد چیزی که تو مدت کمی باید برای نسخه دنیای موازیت میوفتاده هستییونسون:
پس اگر تو هم سریع برگردی و میبینی که همون اتفاق دوباره برات اتفاق میوفته و تو ناخواسته حس میکنی که این قبلا برات اتفاق افتادهیونسون:
این حسی هست که بهش میگن دژاووکیم.سوکجین:
احساس شناختن یک شخص رو میشه اسمش رو دژاوو گذاشت؟یونسون:
نمیدونمیونیون:
چرا؟کیم.سوکجین:
گاهی اوقات حس میکنم تو رو برای مدت طولانی ای
هست که میشناسم••• •♡• •••
سلاام... امیدوارم از این پارت خوشتون بیاد
خیلی خوشحال میشم اگر بهش ووت بدید*-*
YOU ARE READING
Alterity | Kim Seokjin
Fanfiction" صبحت کردن با تو باعث میشد برای لحظاتی احساس زنده بودن بکنم " یونسون دختری که قلبش با غم و حسرت ها ته نشین شده، دوباره به همون خاطرات کوچیک و غریبانه ای که باهم داشتن فکر میکرد. درست همون زمان که احساس گناه با لطافت روحش را پاره پاره میکرد، اون...