Part.37

236 58 49
                                    

---
12:37

کیم‌سوکجین:
نتونستم انجامش بدم..

کیم‌سوکجین:
من... من فقط

کیم‌سوکجین:
نتونستم

کیم‌سوکجین:
با ماشینم رفتم بیرون.. داشتم با بیشترین سرعت رانندگی می‌کردم.. قرار بود ماشین رو به مانعی یا به کنار خیابون بزنم و تغریبا آمادش بودم

کیم‌سوکجین:
ولی نمی‌دونم چرا تو آخرین لحظه سرعت ماشین رو کم کردم... این اتفاق افتاد

کیم‌سوکجین:
نتونستم انجامش بدم

کیم‌سوکجین:
از انجام دادنش خیلی مطمئن بودم ولی نتونستم

یون‌سون:
جین

یون‌سون:
خدای من جین

یون‌سون:
خدای من....

یون‌سون:
من فکر کردم.. من فکر کردم که تو مُردی

یون‌سون:
الان کجایی

یون‌سون:
نمی‌تونم باور کنم این تویی

یون‌سون:
این واقعا تویی جین؟

کیم‌سوکجین:
به این دلیل هست که من سعی کردم یهویی سرعت ماشین رو پایین بیارم و ترمز گرفتم ولی ماشین تصادف کرد

کیم‌سوکجین:
ولی تصادف سنگین و سختی نبود.. فقط یکم سرم آسیب دیده

کیم‌سوکجین:
خونریزی داشت به این خاطر مردم زنگ زدن به اورژانس‌

کیم‌سوکجین:
من الان بیمارستانم

یون‌سون:
جین الان حالت خوبه؟

یون‌سون:
من فقط... من جدا فکر کردم که از دست دادمت

یون‌سون:
نمی‌تونستم اینو تحمل بکنم

کیم‌سوکجین:
تو کار احمقانه ای نکردی، درسته؟

یون‌سون:
من نکردم اما تو میخواستی بکنی

یون‌سون:
من دیشب بعد صحبت با تو از هوش رفتم

یون‌سون:
من فقط... بعد همه ی این اتفاق ها.. فکر می‌کردم تو واقعا رفتی

یون‌سون:
و پدر مادرم منو بردن بیمارستان تا اینکه امروز صبح به هوش اومدم

یون‌سون:
بهم گفتن که به خاطر شوکه شدن بوده

یون‌سون:
توی احمق..

یون‌سون:
من فقط خیلی خیلی خوشحالم که تو زنده ای

کیم‌سوکجین:
متاسفم

یون‌سون:
نگو متاسفم

Alterity | Kim SeokjinWhere stories live. Discover now