---
یونسون:
من؟؟یونسون:
از کیم سوکجین خوشم میومده؟؟کیم.سوکجین:
چرا نکنه توهم چندین پسر رو میشناسی که پشت در خونتون برات صف بکشن؟یونسون:
نه اما تو مگه باید یکی رو دوست داشته باشی تا تحسینش بکنی؟کیم.سوکجین:
پس تو اقرار میکنی که تحسینش میکنی؟کیم.سوکجین:
* تکون دادن ابروها *کیم.سوکجین:
* ( ͡° ͜ʖ ͡°) *یونسون:
عجیب غریبکیم.سوکجین:
عجیب غریب از تاثیرات عالی بودنهیونسون:
آره این دقیقا قسمتی از اون هست که تحسینش میکردمیونسون:
همیشه با اعتماد به نفس و بشاشیونسون:
مثل من که عقده خود کم بینی دارم. اگر کسی بهم بگه که من یک گوه هستم، بلافاصله میپذیرم که یک گوه هستمکیم.سوکجین:
خب در غیر این صورتکیم.سوکجین:
من میگم که تو خارق العاده ایکیم.سوکجین:
حالا هم بپذیرش!!یونسون:
تو حتی منو نمیشناسییونسون:
اگر میشناختی توهم از من خوشت نمیومدیونسون:
من حتی نمیتونم خودمو دوست داشته باشمیونسون:
پس کسی منو دوست ندارهکیم.سوکجین:
پس پس داری میگی که کیم سوکجین دنیای تو ازت خوشش نمیومد؟یونسون:
نه من اینو نمیگمکیم.سوکجین:
پس هیچکسی وجود نداره که تو رو دوست نداشته باشهکیم.سوکجین:
اگر سوکجین از تو بدش نمیومده پس هیچکسی هم ازت بدش نمیاد: Dیونسون:
تو شبیه بچه ها به نظر میرسیکیم.سوکجین:
ولی این یکی از بهترین صفت های من نیست؟؛)کیم.سوکجین:
در هر صورتکیم.سوکجین:
این درباره زمانه، تو بالاخره خودتو قبول میکنییونسون:
یک جوری راحت اینو بیان میکنی که انگار خیلی کار راحتی هستکیم.سوکجین:
میدونمکیم.سوکجین:
بهم باور داشته باشکیم.سوکجین:
اما میدونی یک جنبه خوب درباره ی تو وجود دارهکیم.سوکجین:
اینکه خود آسیب دیده ات رو پنهون نمیکنیکیم.سوکجین:
افرادی که به طور مخفی افسرده هستن و اینو پنهون میکنن، ترسناک تر هستنیونسون:
تو همچین شخصی رو میشناسی؟یونسون:
اینکه افسرده باشه و مخفیش کرده باشه؟کیم.سوکجین:
چقدر گیرم میاد اگر بگم آره؟ : Dیونیون:
دست از شوخی کردن بردارکیم.سوکجین:
من کاری میکنم تا به درد بخور به نظر بیام، بیخیال!یونسون:
هی کیم سوکجین!کیم.سوکجین:
من-کیم.سوکجین:
تو برای اولین بار اسممو صدا کردی منظورم اینه که بهم پیام دادی و نمیدونم چرا موهام سیخ شدنیونسون:
بهم یک چیزی رو قول میدی؟کیم.سوکجین:
وایساکیم.سوکجین:
در برابر من این همه جدی نباش خیلی ترسناکه!یونسون:
بهم قول میدی که هیچوقت نمیری؟کیم.سوکجین:
ولی/:کیم.سوکجین:
همه میمیرنیونسون:
پس قول بده که خودت اینکارو نمیکنیکیم.سوکجین:
* از خنده جر خوردن *کیم.سوکجین:
باشه قول میدم
پیام ارسال نشد---
دیدید که جین نتونست قولش رو ارسال بکنه یعنی یک جورایی نامطمئن بود که قول بده.. ولی انگار من تنها کسی هستم که فکر میکنم، جین منظورش از جمله ی افرادی که به طور مخفی افسرده هستن و پنهانش میکنن، دقیقا یعنی چی=)
اینم از این پارت.. نظری دارید بگید، ووت هم اگر دوست داشتید بدید🥰❤
YOU ARE READING
Alterity | Kim Seokjin
Fanfiction" صبحت کردن با تو باعث میشد برای لحظاتی احساس زنده بودن بکنم " یونسون دختری که قلبش با غم و حسرت ها ته نشین شده، دوباره به همون خاطرات کوچیک و غریبانه ای که باهم داشتن فکر میکرد. درست همون زمان که احساس گناه با لطافت روحش را پاره پاره میکرد، اون...