Part.28

106 48 8
                                    

---

12:00 am

یون‌سون:
هی

یون‌سون:
امروز حالت چطور بود

1:37 am

کیم‌سوکجین:
امروز حالم بهتره

کیم‌سوکجین:
ببخشید که دیر کردم

یون‌سون:
نه من فقط خوشحالم که اومدی

یون‌سون:
و حالت خوبه

یون‌سون:
خوب شامتو خوردی؟

کیم‌سوکجین:
آره هاهاها

کیم‌سوکجین:
نمیتونم در برابر غذا مقاومت بکنم

کیم‌سوکجین:
این منم که داری باهاش حرف میزنی، نمیتونم مقاومت دربرابر غذا داشته باشم

کیم‌سوکجین:
و من جانگو به پشت علفزار خونه بردم و خاکش کردم

کیم‌سوکجین:
امیدوارم که اونجا در آرامش بخوابه

یون‌سون:
اون خیلی دلش برات تنگ میشه

یون‌سون:
اون خیلی تو رو دوست داشت، و من مطمئنم که اون دوست نداره تو بابتش برای یک زمان طولانی ای ناراحت باشی

کیم‌سوکجین:
همینطور حدس میزنم

کیم‌سوکجین:
از اولش اون یک سگ خیلی خوشحال و پر انرژی بود

کیم‌سوکجین:
انگار اون قرص شادی من بود

کیم‌سوکجین:
فرقی نداشت چه اتفاقی افتاده بود، اون همیشه حس و حالمو بهتر می‌کرد

یون‌سون:
اشکالی نداره اگر الان بابتش ناراحتی

یون‌سون:
ولی تو نمی‌تونی کاری بکنی جین

یون‌سون:
و اگر می‌خوای یک زمانی رو به خودت و تنهاییت اختصاص بدی یا زودتر از این دفعه بخوابی، حتما انجامشون بده

کیم‌سوکجین:
یون‌سون، درواقع

کیم‌سوکجین:
من میخواستم چیزی رو بهت بگم

کیم‌سوکجین:
اینکه من برای سه روز نمیتونم بیام و اینکه میخوام نگران نباشی

یون‌سون:
چی

یون‌سون:
داری کجا میری ):

کیم‌سوکجین:
میرم تا یک زمان کوتاهی رو برای خودم داشته باشم

Alterity | Kim SeokjinWo Geschichten leben. Entdecke jetzt