Part.30

113 51 15
                                    

---

کیم‌سوکجین:
یون‌سون

کیم‌سوکجین:
برای جواب ندادن به پیام هات متاسفم

کیم‌سوکجین:
و همینطور برای نبودنم

کیم‌سوکجین:
لطفا ازم ناراحت نباش

در 12:03 am دیده شد

یون‌سون:
بچ

کیم‌سوکجین:
متاسفم):

یون‌سون:
من خیلی خوشحالم که حالت خوبه

یون‌سون:
من خیلی نگران بودم

یون‌سون:
من واقعا فکر کردم دوباره قراره بمیری
پیام ارسال نشد

یون‌سون:
و الان نمیدونم چرا دارم گریه میکنم

یون‌سون:
من خیلی خوشحالم
خوشحال که زنده ای

کیم‌سوکجین:
البته که زنده ام هاهاها

کیم‌سوکجین:
من نمی‌خواستم نگرانت بکنم، به این دلیل آنلاین نشدم

کیم‌سوکجین:
ولی به هرحال به نظر میاد بازهم نگرانت کردم

کیم‌سوکجین:
و اینکه من متاسفم

یون‌سون:
دست از متاسفم گفتن بردار لعنتی

یون‌سون:
من فقط یکم عصبانی ام اما خیلی خوشحالم و خیلی دلم برات تنگ شده بود و درکل من خیلی ترسیده بودم. من از نظر عاطفی خیلی آشفته ام

کیم‌سوکجین:
واقعا؟

کیم‌سوکجین:
منم خیلی دلم برات تنگ شده بود

یون‌سون:
پس چرا نیومده بودی؟

یون‌سون:
بجز همه ی این ها، حالت چطوره؟ حالت خوبه؟

کیم‌سوکجین:
درسته، واقعا کجا بودم

کیم‌سوکجین:
مسئله درواقع مادرمه

کیم‌سوکجین:
اون مریض شده بود و اون تنها خانواده ای هست که من دارم

کیم‌سوکجین:
سخت بود که تو این وضعیت بهش کمک بکنم یعنی درواقع سریع به بیمارستان برسونمش. خرید دارو، پرداخت صورت حساب ها و چیزهای دیگه

کیم‌سوکجین:
حالا فکر نکن که این کارها خیلی سخت بوده، حالا حال مادرم خوبه. من فقط باید تمام کارها رو خودم انجام می‌دادم و یک جورایی سرم شلوغ بود

Alterity | Kim SeokjinWhere stories live. Discover now