Part.27

116 45 3
                                    

---

یون‌سون:
خدای من

یون‌سون:
چرا زودتر بهم نگفتی

یون‌سون:
حالت خوبه؟

کیم‌سوکجین:
من خوبم

کیم‌سوکجین:
همه یک روزی می‌میرن

کیم‌سوکجین:
من اونو هشت سال پیش پیدا کردم. اون موقع یک سگ کوچولو بود

کیم‌سوکجین:
اون بزرگ تر شد و من میدونستم که اون یک روزی منو ول میکنه

یون‌سون:
جین، اشکالی نداره اگر خوب نباشی

یون‌سون:
مرگ اجتناب ناپذیره ولی ما می‌تونیم واسه کسی که رفته، عزاداری بکنه

یون‌سون:
چون ما میدونیم که قراره دلمون براشون تنگ بشه. چون میدونیم که اونا رو چقدر دوست داشتیم

یون‌سون:
من میدونم که تو چقدر سگتو دوست داشتی

کیم‌سوکجین:
آره خیلی دوستش داشتم

کیم‌سوکجین:
وقتی که من جانگو رو پیدا کردم، فقط یک نوجوون بودم

کیم‌سوکجین:
من و هیونگ خیلی باهاش بازی می‌کردیم

کیم‌سوکجین:
من و جانگو باهم بزرگ شدیم

کیم‌سوکجین:
گاهی اوقات حس میکردم که اون میتونه منو درک بکنه چون اون همیشه پیشم بود

کیم‌سوکجین:
مخصوصا موقع هایی که زمان های سختی رو می‌گذروندم. اون فقط به سمتم می‌دوید و ازم بغل می‌خواست. سرشو روی زانوی من میذاشت

یون‌سون:
اون خیلی سگ خوبی بوده

کیم‌سوکجین:
آره اون خیلی سگ خوبی بود

کیم‌سوکجین:

کیم‌سوکجین:

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کیم‌سوکجین:

کیم‌سوکجین:

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Alterity | Kim SeokjinWhere stories live. Discover now