Part.34

147 54 65
                                    

---

1:37 am

کیم‌سوکجین:
من برگشتم:)

یون‌سون:
ساعت 1:37 صبح هست جین

کیم‌سوکجین:
من همین الان بلند شدم و پیامت رو دیدم

یون‌سون:
خوب خوابیدی؟

کیم‌سوکجین:
آره

کیم‌سوکجین:
روزت چطور گذشت؟

یون‌سون:
تو دوباره داری انجامش میدی

کیم‌سوکجین:
چیو انجام میدم؟

کیم‌سوکجین:
من گیج شدم

یون‌سون:
وانمود کردن به این که حالت خوبه

یون‌سون:
تو قرار نبود یک چیزی رو به من بگی؟

یون‌سون:
گفتگوی دیشبمون ادامه پیدا نکرد

کیم‌سوکجین:
آی، بیخیال، همه چیز خوبه

کیم‌سوکجین:
مشکلی وجود نداره

یون‌سون:
قضیه مامانت هست، جین

کیم‌سوکجین:
اون حالش خوبه

یون‌سون:
تو با پنهان کردن این قضیه فقط احساس بدتری می‌گیری

یون‌سون:
ولی اگر واقعا نمیخوای راجبش صحبت بکنی، اشکالی نداره

یون‌سون:
من صبر میکنم تا موقعی که تو با من راجبص صحبت و درد و دل بکنی

یون‌سون:
پس فقط بدون که من برای تو اینجا هستم

یون‌سون:
و همینطور هم که قبلا بهت گفتم اشکالی نداره اگر خوب نباشی، این یک حس انسانی هست و برای خیلی ها ممکنه پیش بیاد

کیم‌سوکجین:
قضیه این نیست که من نمی‌خوام راجبش صحبت بکنم، من فقط..

کیم‌سوکجین:
نمیدونم
این برای من سخته

کیم‌سوکجین:
همه یک زمان های سختی دارن، و توهم داری. و من نمی‌خوام بهت فشار بیارم

یون‌سون:
همه از زمان های سخت عبور میکنن به همین دلیل هست که بقیه به همدیگه احتیاج دارن

یون‌سون:
درست من طوری که من به تو احتیاج دارم

یون‌سون:
من قبلا بهت گفتم و تو بهم گوش داده بودی.
الان بهم بگو چه احساسی داری
احساس میکردی اون زمان بهت داره فشار میاد؟

کیم‌سوکجین:
نه بهم فشار نمیومد، فشار روانی و ذهنی نداشتم

کیم‌سوکجین:
من نمیدونم چرا برام اینقدر سخته که با مردم درد و دل بکنم

Alterity | Kim SeokjinWhere stories live. Discover now