Part.32

106 41 8
                                    

12:01

---

یون‌سون:
هی جین..

یون‌سون:
امروز خوبی؟

12:09

کیم‌سوکجین:
سلام سلام بچ

یون‌سون:
خدای من، سلام

یون‌سون:
من فکر کردم که امشب تو آنلاین نمیشی
خیلی نگران بودم!

یون‌سون:
حالت چطوره؟؟

کیم‌سوکجین:
پاره، برای چی سوال حالت چطوره رو می‌پرسی، این سوال معذب کنندست.. من-

کیم‌سوکجین:
معلومه که من خوبم

کیم‌سوکجین:
حتی برای چی دربارش نگران بودی، دختر احمق

یون‌سون:
آره من احمقم ولی واقعا تو حالت خوبه؟

کیم‌سوکجین:
آی خانوم ناراحت همش سوالای معذب کننده می‌پرسه

کیم‌سوکجین:
این میزان استرسی که بهم با سوالات میدی، برای به وجود اومدن یک جوش روی پوست بی عیب و نقصم کافیه و من اینو نمی‌خوام
( استرس باعث جوش میشه‌= )

یون‌سون:
خدایا

یون‌سون:
باشه بس میکنم

یون‌سون:
من خیلی خوشحالم که تو امروز حال بهتری داری

کیم‌سوکجین:
آره =)

یون‌سون:
شام خوردی؟؟

کیم‌سوکجین:
آره من امروز زیاد غذا خوردم

کیم‌سوکجین:
من با چند نفر دیگه رفته بودم بیرون

کیم‌سوکجین:
من اخیرا همراهشون نمی‌رفتم و باعث شده بود نگران بشن به همین خاطر امروز اون ها رو به رستوران باربیکیو بردم

کیم‌سوکجین:
و من به معنای واقعی خیلی غذا خوردم، تو حتی نمی‌تونی تصورش کنی! اون ها با دیدن من که تا خرخره غذا می‌خوردم، همش می‌خندیدن

کیم‌سوکجین:
و حالا واقعا فکر می‌کنم که باید برنامه ی ماک‌بنگ* داشته باشم که اسمشو ایت‌جین بذارم. تو چی فکر میکنی؟؟
(* ماک‌بنگ، درواقع همون عملی هست که افراد جلوی دوربین غذا می‌خورن و حالا یک جایی آپلودش میکنن )

یون‌سون:
من فکر می‌کنم که اینجوری عالی میشه

یون‌سون:
فقط لطفا وقتی معروف شدی منو یادت نره

Alterity | Kim SeokjinWhere stories live. Discover now