با ضربه ی آرم، توپ روی زمین نشست و صدای شادی تیم بزرگترها بلند شد. آلیس خندید و داد زد: دست تموم شد.
فیات و وین آهی کشیدند، فرانک با پا ضربه ای به شن و ماسه زد و اوم کلافه به تور والیبال آویزان شد. پلوم همانجا سر جایش نشست و پاتریک که حسابی خسته شد بود بدون اهمیت به شن، ولو شد.
گان با یک بغل آبمیوه به طرفشان رفت. دست قبل را بچه ها برده بودند. قرار نبود مثل مسابقات اصلی، سه دست بازی کنند ولی کریست و نیو انقدر غر زدند که بچه ها به بازی کردن تن دادند. گرچه شاید اگر نانون و چیمون غیب نمیشدند، مقاومت بهتری از خود نشان میدادند.
پلوم نگاهی به ساعتش کرد و در حالی که هنوز نفس نفس میزد گفت: نمیشه بس کنیم؟
نیو خندید: اگه باختتونو قبول کنین.
فیات شاکی گفت: ما باختمونو قبول کنیم؟!
فرانک چند قدم به طرف تور برداشت: دست قبلی کی بچه بازی در آورد؟
کریست هم چند قدم سمت تور آمد ولی سینگتو او را به موقع چسبید: هی!
وین دستش را تکان داد: باشه باشه!
همه باهم پرسیدند: باشه چی؟
وین خندید: ادامه بدیم.
پلوم نفس عمیقی کشید و بلند شد. اوم و فیات دو بازوی پاتریک را گرفتند و او را بلند کردند. سر جاهایشان برگشتند و توپ را طرف فرانک پرت کردند تا سرویس بزند. فرانک توپ را در دستش چرخاند و گفت: ولی هرکی برد دیگه اعتراض نداریم!
تای که مثل بقیه آماده سر جایش ایستاده بود، لحظه ی آخر کمی به طرف نیو خم شد و زیر لب گفت: تو نگران نیستی؟
نیو خندید: نگران باختن؟
تای اخم کرد. آف توپ را گرفت و تای ادامه داد: نگران نانون و چیمون!!
نیو نگاهی به اطراف انداخت. سر جایش ایستاد و داد زد: اون دوتا کوشن؟؟
آلیس که هنوز بهشان دید داشت لبخندی زد و دستش را تکان داد: نگران نباش.
اوم با توپ در دستش منتظر ایستاده بود. نیو و تای نگاهی رد و بدل کردند. نیو شانه هایش را بالا انداخت و تای داد زد: بنداز!
***********
سمت راست ساحل را گرفته بودند و آمده بودند. حالا انقدر دور بودند که دیگر صدای جمع را نمی شنیدند ولی هنوز در دید بودند.
نانون برای بار دهم موهایش را از توی صورتش کنار زد و گفت: کادوی موردعلاقه.
چیمون کمی فکر کرد و لبخند زد: اون آلبومی که از خاطرات مسافرت قبلی درست کرده بودی.
نگاهش را به طرف نانون چرخاند و منتظر جواب او ایستاد. نانون چال هایش را نشان داد و با شیطنت گفت: حدس بزن.
YOU ARE READING
The Polca family
Fanfictionخانواده ی پولکا در حالت عادی هم خانواده ی آروم و سر به زیری نبود. نانون از هیچ فرصتی برای اذیت کردن برادرای بزرگ ترش، فرانک و پلوم، دریغ نمیکنه. *و وای به اون وقتایی که با چیمون و اوم دست به یکی میکنه* و همه میدونیم که هرجا تای میره دردسر دنبالش میا...
