تی چمدان آخر را در صندوق ماشین گذاشت و داد زد: نانون! دل بکن!!
نانون که جلوی در خانه، چیمون را در آغوش گرفته بود و تکان نمیخورد، معترض گفت: نمیخوام!
چیمون آرام خندید و دستی به کمر نانون کشید: برو.
نانون او را محکم تر گرفت: هیس بذار ذخیره کنم دو هفته اس!
چیمون دوباره خندید: نترس نمیمیریم.
نانون اخم کرد: تو از کجا میدونی؟
چیمون مکثی کرد و بعد او هم محکم نانون را گرفت: شت! حق با توئه.
نیو در خانه را بست و با خنده کنار نانون و چیمون ایستاد: بچه ها؟
به سمتشان خم شد و زمزمه کرد: الان تی منفجر میشه از مهربونیش سواستفاده نکنین خانواده اش منتظرن عصبی میشه.
چیمون به زور خودش را از لای بازوهای نانون عقب کشید و نفسش را با صدا بیرون داد. نانون آهی کشید و سرش را تکان داد. رو به نیو کرد و مظلومانه گفت: بریم.
چیمون به قیافه اش خندید و روی نوک پا بلند شد تا بوسه ای روی گونه اش بزند. فرانک که کنار پلوم در ماشین نشسته بود در را باز کرد و سرش را بیرون آورد: چیکار میکنین؟!
نیو بازوی نانون را چسبید و به سمت ماشین رفت: اومدیم.
چیمون با لبخند بانمکی برایش دست تکان داد و سوار شدنشان را تماشا کرد. بعد جست و خیز کنان بیرون رفت تا سوار ماشین خودش شود و به خانه برگردد.
نانون طرف دیگر پلوم پشت تی نشست و فرانک همزمان با او در را بست. تی نفس عمیقی کشید و ماشین را روشن کرد: چه عجب!
هنوز راه نیفتاده بودند که نانون به سمت ضبط شیرجه رفت و سر کابل اتصال را گرفت. همینکه نشست فرانک معترض گفت: کی گفته کنترل ضبط دست تو باشه؟!
نانون خندید و کابل را به موبایلش وصل کرد. فرانک دستش را دراز کرد ولی پلوم او را گرفت: آروم بشینید!
فرانک زیرلب غری زد و سر جایش برگشت. پلوم رو به نانون کرد: یه ساعت دستت باشه بعد جا به جاش کنیم باشه؟
نانون لب هایش را آویزان کرد. پلوم گفت: یه ساعت و نیم؟
نانون همچنان مظلوم به او زل زده بود. پلوم آهی کشید و گفت: باشه دو ساعت!
نانون خندید و بوسه ی محکمی روی گونه ی پلوم زد و بعد مشغول انتخاب آهنگ شد. فرانک دست به سینه نشست و زیر لب گفت: کاش منم چشمای درشت داشتم که گربه ی شرک بازی درارم!
پلوم خندید و موهای فرانک را بهم ریخت.
***********
فیات با تعجب به پاتریک نگاه میکرد که جلوی در خانه ایستاده بود. انتظار دیدن هرکسی را داشت جز او. پاتریک بندهای کوله ای که به دوش داشت را چسبید و سرش را تکان داد: سلام.
YOU ARE READING
The Polca family
Fanfictionخانواده ی پولکا در حالت عادی هم خانواده ی آروم و سر به زیری نبود. نانون از هیچ فرصتی برای اذیت کردن برادرای بزرگ ترش، فرانک و پلوم، دریغ نمیکنه. *و وای به اون وقتایی که با چیمون و اوم دست به یکی میکنه* و همه میدونیم که هرجا تای میره دردسر دنبالش میا...