Chapter16

52 11 98
                                    

Pov louis

مچ دستم رو مالیدم و ساعتم رو دوباره بستم. همینطور که اون دراز رو زیر لب فحش میدادم سعی کردم رو کتاب رو به روم تمرکز کنم ولی با یاداوری دو تا کتاب باقی مونده با عصبانیت پرتش کردم سمت در.

ولی قبل اینکه کتاب به در بخوره و زمین بیوفته، کریستی درو باز کرد و خیلی ساده کتاب رو قبل برخورد با قفسه سینش رو هوا گرفت.

چشمامو چرخوندم و به فحش دادن دراز ادامه دادم.

کریستی با خنده اومد رو میز نشست و گفت:《استاد استایلز تنبیهت کرده مگه نه؟》

چیزی نگفتم که خندید و گفت:《یه پیشنهاد شگفت انگیز! به جای اینکه کلی وقت بزاری و همه اینا رو بخونی من چیزایی که باید بخونی رو بهت توضیح میدم و در عوض من ازت دو تا درخواست میکنم و تو باید قبول کنی》

اوکی دوتا درخواست نباید خیلی بزرگ باشه پس سرمو با خوشحالی تکون دادم و گفتم:《قبوله!》

نیشخند زد و بعد کنار زدن همه وسایل رو میز چهار زانو نشست و گفت:《خب شاگرد تاملینسون خودکار بگیر دستت و نت بردار! اول از همه مافیا چیه؟ مافیا یه سازمانه مثل شرکتایی که هدف اصلیشون پول درآوردنه. تنها تفاوت بین مافیا و کسب و کار عادی، غیرقانونی بودنشونه!

اگه تو تحت حفاظت مافیا باشی کسی جرئت نزدیک شدن بهتو نداره، اگه باهاشون متحد باشی کمکت میکنن رقیبات رو از بین ببری! ولی اگه سهمشون رو پرداخت نکنی یا ازشون سرپیچی کنی اینجاس که باید از خودت مقابل اونا محافظت کنی!

قبلا مافیا خیلی گسترده بود و الان کوچیکتر شده ولی همچنان اون نفوذ سابق رو داره.
مافیا کارایی مثل پولشویی، تن فروشی، قاچاق مواد مخدر، خرید و فروش اسلحه و خیلی کارای دیگه رو با تجارتایی مثل رستوران، بار و شرکتا کاور میکنه.

مافیا مثل خانوادس و این خانواده مثل یه درخته که توسط پدرخوانده هدایت میشه.
کنار رئیس یه مشاور هست که بهش تو گرفتن تصمیما کمک میکنه و بعد از اون معاونه که از لحاظ فرماندهی تو مرتبه دومه و قدرتش از رئیس کمتره.
پایین تر از معاون رئیس چند تا سردسته یا کاپو وجود داره، هر کاپو یه محدوده ای از قلمرو خانوادش رو در اختیار داره و تعداد زیادی سرباز رو برای عملیتا رهبری میکنه، قدرت کاپو باید زیاد باشه تا قدرت خانواده حفظ شه!
بعد از کاپو گروه بانان که سرپرست ۱۳ تا سربازن، بعضی وقتا گروه بانی وجود نداره. و در اخر سربازا پایین ترین جایگاه رو تو خانواده دارن و معمولا کارهای خطرناک و جنایی مثل قتل ادمای مورد هدف، زورگیری و دزدی رو برای خانواده انجام میدن! تا اینجا گرفتی؟》

سرمو تکون دادم و پرسیدم:《شماها هم عضو این خانواده این؟ کجای این خانواده؟》

جواب داد:《 ما عضو مافیاییم پس عضو این خانواده هم هستیم ولی ازش طرد شدیم! میدونی هری تو این ۸-۹ سال عضو خانواده های مختلفی بوده و مقامای مختلفیم داشته. اولش سرباز بوده و میدونم یه مدتی کاپو و مشاور هم بوده ولی بیشتر و دقیق تر از این نمیدونم!
روبی برای مدت طولانی سرباز بوده و یه مدتی هم گروه بان بوده و به سربازا اموزش میداده و بعد از اون واسه ماموریتای طولانی انتخاب شده. هری رو هم روبی اموزش داده و با هم چند تا ماموریت رفتن. یه جورایی روبی هری رو حفظه! البته منم میشناسمش، ولی یه فکرایی تو سرش هست که به جز روبی هیچکس نمیفهمتشون! منم مشاور و سرباز بودم.》

AzaleaМесто, где живут истории. Откройте их для себя