Chapter 9: White Roses

89 28 0
                                    


***

جیهون تو زنگ استراحت قبلِ آزمون، یقه اش رو گرفته بود و تهدیدش کرده بود که اگر این بار برگه اش رو باهاش عوض نکنه، کاری میکنه که تا اخر عمر بلنگه.

میدونست انجامش میده و میتونه به راحتی از زیرش در بره. پس با شروع تایم امتحان، نگاه معنا داری به جیهون انداخت و مشغول حل کردن مسئله ها شد.

جیهون بچه ی تنبلی نبود اما اون و مادرش همیشه عقده ی اولین نفر بودن رو داشتن و خب اون پسر پولدار نمیتونست مثل چانگکیون تو ریاضی بدرخشه...

به برگه ی پاسخنامه نگاهی انداخت و بعد به معلم نگاه کرد. سرش پایین بود و گوشیش رو نگاه میکرد. چانگ سمت جیهون برگشت و بهش اشاره کرد که آماده اس تا برگه هارو عوض کنن.

جیهون درست کنارش نشسته بود، پس خیلی راحت و سریع برگه هاشون رو عوض کردن. جیهون بعد از اینکه برگه رو بررسی کرد و مطمئن شد که چانگ بهش کلک نزده، از جاش بلند. با لبخند پیروزمندانه ای به سمت معلم رفت و برگه اش رو روی میزش گذاشت.

لیا نگاه عصبی ای به چانگکیون کرد و برای احمق بودنش با تاسف سر تکون داد. پسر هم فقط خندید و به برگه ی خالیش زل زد. چشم هاش رو بست و تو ۱۵ دقیقه ی باقی مونده، مشغول پر کردن پاسخنامه شد.

با صدای زنگ، چانگکیون اخرین خونه رو با مدادش پر کرد و از جاش بلند شد. برگه ی لیارو از زیر دستش کشید و هردو رو به معلم تحویل داد.

جیهون اومد سمتش و دست غول پیکرش رو دور گردنش انداخت:"میدونستم عقلت خوب کار میکنه بچه یتیم! وقتی نفر اول کلاس بشم یه پاداش خوب میگیری‌‌‌..‌."

بوس هوایی چندشی براش فرستاد و با برداشتن کوله اش از کلاس بیرون زد‌. چانگکیون هم فقط با پوزخند بدرقه اش کرد.

لیا محکم روی میزش کوبید:"تو یه احمقی آی.ام میدونی؟! چرا؟! چرا جلوش واینمیستی؟!؟"

چانگکیون با خونسردی از جاش بلند شد. کوله اش رو برداشت و رو شونه اش انداخت:"دختر سرکش، یادت باشه یه گرگ هرگز عقب نمیکشه!"

لیا با گیجی کوله ی خودش رو چنگ زد و دنبال پسر بیرون رفت:"یعنی چی؟!"

-"جیهون میخواد نفر اول بشه؟ حله! پس میذارم بشه...اما از آخر!" و پشت بندش بلند و نمایشی خندید‌.

لیا مشتاق پرید و جلو افتاد:"دروغ!...یعنی جوابای غلط بهش دادی؟"

از ساختمون بیرون رفتن:"نه! همچنان جوابا از اخر به اول همشون درسته، مطمئنم!"

گوشیش رو در آورد:"راستی امروز میخوام به عموم بگم..."

لیا ایستاد و با تعجب برگشت:"واقعا؟! موافقت میکنه؟"

°•𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝𝐲 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭•°Where stories live. Discover now