***
سوهی با نهایی شدن ایده، دستهاش رو با لبخند بزرگی به هم کوبید و با این کار هیونوو رو از فکر درآورد:"پس تصویب شد. جوهان میره داخل."
ابروهای مرد به هم گره خوردن و به دختر نگاه کرد:"منظورت چیه؟ گفتم همچین کاری نمیکنیم!"
+"حواست کجاست شونو؟ رئیس تاک هم با این ایده موافقه." سوهی متعجب رو بهش گفت و آروم به پهلوی مینسو زد تا تاییدش کنه.
مینسو تکون ریزی خورد و به سمت مرد متمایل شد:"سونبه، اگر جوهان وارد اونجا بشه، میتونیم-"
اما هیونوو با تحکم، دستش رو روی میز کوبید و حرفش رو قطع کرد:"اگر جوهان وارد اونجا بشه، دو دستی اونو تقدیمشون میکنیم. هیچ ضمانتی نیست که وقتی پاشو اونجا گذاشت، نکشنش. فکر میکنی انقدر احمقن که هر کسی رو همینطوری به اونجا راه بدن؟"
جوهان ضربهی آرومی به میز زد تا توجه مرد به سمتش جلب شه و وقتی هیونوو نگاهش برگشت، با لبخند اضافه کرد:"فقط باید بگم من هر کسی نیستم. هان به من اعتماد کافی داشت و اینو خوب به بقیه نشون داده. درسته ریسک بزرگی به نظر میرسه اما من مطمئنم این نقشه جواب میده."
هیونوو:"و اگر نداد؟ وقتی تنها گیرت آوردن و بدون اهمیت دادن به اینکه کی هستی و براشون چی کار کردی کشتنت، کی جوابگو میشه؟"
جوهان، مصمم، سر تکون داد و به خودش اشاره کرد:"من مسئولیت این انتخابو به عهده میگیرم. اگر همچین اتفاقی افتاد که نمیفته، تقصیر هیچکس جز خودم نیست چون از اولش هم پیشنهاد خودم بوده."
صدای هیونوو با شنیدن این حجم از خونسردی پسر، بالا رفت:"ماموریت یه کار گروهیه. همه وقتی با تصمیمت موافقت میکنن، یعنی وقتی بلایی سرت بیاد، درش نقش دارن. اگر تو اونجا بمیری، همهی آدمهای این اتاق مسئولشن. نه فقط تو و نه فقط من. فقط با گفتن اینکه تصمیم با خودته و سرخود عمل کردن نمیتونی باعث از بین رفتن عذاب وجدان بقیه شی، مینجون."
هیونوو، تنها کسی بود که چندصدم ثانیه دیر از بقیه متوجه شد چه حرفی زده. نگاه سردرگمش به بقیه و چهرهی متعجبشون افتاد تا روی چشمهای کیهیون قفل شد. نگاهش نگران بود؛ نگران هر اتفاقی که در لحظه داشت برای مرد میافتاد. هیونوو بعد از چند ثانیهی طولانی، بالاخره چشم ازش گرفت. صندلیش رو عقب کشید و به قصد بیرون رفتن از اتاق، روی پاهاش ایستاد.
درحالی که نگاهش به زمین بود، دستهاش رو کنار بدنش مشت کرد و زیر لب آروم گفت:"متاسفم." و بعد بدون اینکه یک لحظه بیشتر خودش رو تو اون اتاق خفقانآور نگهداره، بیرون زد.
حالش خوب نبود. حالش به هیچوجه مساعد نشستن تو جلسه و گوش کردن به یه حرکت احمقانهی دیگه نبود. نمیتونست تو یه اتاق و روی یه میز مقابل کیهیون بشینه و اتفاقات دیروز تو ذهنش تکرار نشه. نمیتونست به تصمیم جوهان گوش کنه و جسد سوختهی مینجون رو به خاطر نیاره.
YOU ARE READING
°•𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝𝐲 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭•°
Fanfiction𝐔𝐩 𝐓𝐢𝐦𝐞: سه شنبه 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: ShowKi. Secret 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Crime, Angst, Mystery, Smut, Drama 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝑼𝒎𝒃𝒓𝒂𝑳𝒖𝒏𝒂𝒆 ~برشی از داستان بالاخره دست از دویدن کشید. درحالی که نفس نفس میزد، به دیوار تکیه داد. کارش تموم بود! دستش روی سی...