Chapter 17: Lies

90 30 9
                                    


///

در آخرین اتاق رو باز کرد و با سر به داخل اشاره زد:"اینم اتاقت"

پسر نگاه سرسری ای به داخل اتاق انداخت. در مقایسه با اون پنت هاوسی که بهشون داده بودن، این اتاق مثل انباریش بود. حتی پنجره هم نداشت. کیهیون دسته ی ساکش رو تو مشتش فشرد و داخل رفت.

ساک رو روی تشک انداخت و به سمت در برگشت. بدون توجه به دست شونو که هنوز روی دستگیره بود، در رو هل داد و بست. شونو فقط نیشخند زد و روش رو از در برگردوند.

وونهو با لباس های عوض کرده از اتاق دیگه ای بیرون اومد:"یخچال پره؟"

شونو بیخیال شونه ای بالا انداخت و مشغول کندن کتش شد. وونهو چشم غره ای بهش رفت و خودش به آشپزخونه رفت. در یخچال رو باز کرد. خالیِ خالی بود.

پوفی کشید و به سمت شونو برگشت:"هنوز لباساتو عوض نکردی، برو خرید کن!"

شونو روی مبل نشست و پاهای بلندش رو روی میز گذاشت:"و تورو با دوست پسرت تنها بذارم؟"

وونهو با حرص دستش رو مشت کرد:"آره چون من اونیم که هربار باهاش تنها موند، یه بلایی سرش آورد"

شونو با کنجکاوی نگاهش کرد:"میخوای امتحانش کنی؟ مثل شیشه میمونه، خیلی راحت میکشنه..."

-"فعلا که همون شیشه دست تورو برید!"

پوزخند بزرگ شونو محو شد و با ضرب از جاش بلند شد:"منظور کوفتیت چیه؟"

وونهو کوتاه شونه ای بالا انداخت:"منظورم خیلی واضحه!"

شونو ضربه ی محکمی به اپن زد و غرید:"واضح ترش کن!"

وونهو نیشخندی زد و تو هوا دستش رو تکون داد:"آی کیوتو ببر بالا! حوصله ی بحث با یه آدم احمقو ندارم...خودم میرم خرید!"

و بدون حرف دیگه، کت شونو رو از دسته ی مبل چنگ زد و با قدم هایی بلند از خونه بیرون رفت. صدای بسته شدن در که اومد، شونو با حرص، مشت محکمی به اپن کوبید. این کار از حالا یه اشتباه بزرگ به نظر میرسید...

استفاده از یه مجرم برای گرفتن یه مجرم دیگه؟ لعنت بهش! این احمقانه ترین فلسفه ی سازمان ذهن جنایی بود...کلافه دستی به گردنش کشید و سمت اتاق خودش رفت.

پسر دست هاش رو زیر سرش گذاشته بود و به سقف کرمی رنگ اتاق زل زده بود. بعد از صدای باز و بسته شدن در خونه، صدای ضربه ی محکمی از جا پروندش. روی تشکش نشست و به در بسته خیره شد. حالا با شونو تنها مونده بود!؟

دروغ چرا، از اینکه یه وقت سراغش بیاد میترسید. از جاش بلند شد و محض احتیاط، در اتاقش رو قفل کرد. احتمالا اجازه ی این کار رو نداشت اما مگه یه چهار دیواری بسته چه راه فراری داشت؟!

°•𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝𝐲 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭•°Where stories live. Discover now