///
-"لباستو دربیار"
پسر نیم نگاهی به مرد و پسرکنجکاوی که رو به روش ایستاده بود، کرد:"پرده..."
دکتر لبخند گرمی زد و پرده ی کنار تخت رو کشید. قبل از اینکه دستش به دکمه ها برسه، پسر خودش رو عقب کشید:"خودم...میتونم!"
بعد مشغول باز کردن دکمه های پیراهن بیمارستانش با همون یه دست شد. دکمه هارو که تا آخر باز کرد، این بار دکتر کمک کرد و لباس رو از دست راستش بیرون کشید.
با برخورد هوای سرد اتاق به بدن نیمه لختش، لرزید. دست های گرم دکتر روی پوست سرد پسر نشست و مشغول معاینه شد:"چند وقته آسیب دیده؟"
کیهیون زمزمه کرد:"تقریبا...دوماه..."
دکتر شنید و سر تکون داد:"میتونی دستتو بالا بیاری؟"
کیهیون اخم کرد. میترسید. مطمئن بود دردش میگیره! نفس آرومی کشید و تلاش کرد دستش رو حرکت بده. با لرزش خیلی زیاد، فقط پنج سانت بالا آوردش. با درد نالید و ملافه ی تخت رو چنگ زد.
دکتر با احتیاط دستش رو پایین آورد:"باشه! آروم باش! خوب انجامش دادی!"
کیهیون چشم هاش رو بست و سنگین نفس کشید. لباس پسر تقریبا تنش بود و نیمه ی چپ بدنش پوشیده بود اما دکتر دیدش! یه زخم بزرگ که به نظر قدیمی میرسید، درست روی سینه ی چپش.
عینکش رو جابه جا کرد و بیخیالش شد:"فقط کتف و شونه ات درد میکنه؟"
کیهیون با چشم های بسته، به نفی سر تکون داد:"نه!...تمومش..."
دکتر آروم به قسمت ورم کرده ی کتفش دست زد:"اما این قسمت بیشتره نه؟!"
پسر فقط سر تکون داد. مرد لبخند زد:"خب معاینه تموم شد! خسته نباشی پسرجون!"
کمکش کرد لباسش رو بپوشه و پرده رو بالاخره کنار زد. پشت میزش نشست، عینکش رو درآورد و رو به شونو گفت:"شونه اش در رفته..."
افسرلی به سمت کیهیون رفت و کمکش کرد از تخت بیاد پایین. کیهیون با تعجب به دکتر نگاه کرد:"یعنی چی؟!"
دکتر عکس استخونش رو نشون داد:"کامل نه! انگار که یهو کشیده شده و استخونا از مفصل فاصله گرفتن و بعد جای اشتباهی جا رفتن! احتمال میدم وقتی اینطور شد اصلا پیش دکتر نرفتی و همینطور از اون دست کار کشیدی، درسته؟"
کیهیون تقریبا روی صندلی خودش رو انداخت. خسته بود.:"آره..."
مرد اخم کوچیکی کرد:"این مشکل یه درد ساده نبود که به راحتی از کنارش بگذری! بخاطر اینکارت اعصاب و ماهیچه هات آسیب دیدن...تازه دستت پیچم خورده! مبارزی؟"
شونو با پوزخند نیم نگاهی به پسر انداخت و رو به دکتر گفت:"حالا چی میشه؟ از کار میفته؟"
YOU ARE READING
°•𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝𝐲 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭•°
Fanfiction𝐔𝐩 𝐓𝐢𝐦𝐞: سه شنبه 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: ShowKi. Secret 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Crime, Angst, Mystery, Smut, Drama 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝑼𝒎𝒃𝒓𝒂𝑳𝒖𝒏𝒂𝒆 ~برشی از داستان بالاخره دست از دویدن کشید. درحالی که نفس نفس میزد، به دیوار تکیه داد. کارش تموم بود! دستش روی سی...