《Part 35》

4 1 0
                                    

سریع از روی صندلی خیز برداشت و سمتش رفت و صداش زد. اونم در جواب خیلی اروم زمزمه میکرد

-دردسر بیدار شدی؟ حالت خوبه؟

-ب....ق...ههه

-ها؟ چی میگی؟

گوشش رو جلو تر برد و موهای طلایی رنگشو جمع کرد

-میگم برو عقب تر

-اهان باشه

ازش فاصله گرفت و یکم دور تر نشست ولی با حرکت بدن سان دوباره به سمتش دویید

-تكون نخور تكون نخور مگه نمیبینی زخمت بازه

-فقط برو عقب

چرا بمونه عقب؟ کار بدی انجام داده؟ یا شایدم میخواد کاری بکنه؟ به هر حال نمیتونه تنهایی
کاری کنه باید کمک بخواد نه؟

-چرا؟ مشکلی داری؟ کمک میخوای؟ درد داری؟

-چقدر حرف میزنی فقط ازم فاصله بگیر

دیگه اون رگش زده بود بالا. هی هر چی میگفت جوابشو نمیداد هی میگفت ولی جوابشو نمیداد. به خاطر کارلا کلی مراعاتشو کرد بعدم گفت زخمیه و این حرفا ولی حالا دیگه نمیتونست خودشو کنترل کنه

-من حرف میزنم اره؟؟؟؟؟ میخوای بزنم همینجا پس بیوفتی؟؟؟ اصلا این همه کمک کردم به درک دستم بشکنه حداقل مثل آدم رفتار کن نمیتونی؟؟؟ الان باز میخوام کمک کنم غر میزنی دردت چیه؟؟ فقط حرف بزن میمیری؟ انقدر حس سوپر منا رو به خودت گرفتی؟؟؟ نه آقا از این خبرا نیست مثل چی چاقو رو کردن تو بدنت داری میمیری اگر دیر رسیده بودم معلوم نبود چه بلایی سرت میومد یه وقت فکر نکنی دارم منت میزارم ها!!! اصلا!! فقط دارم میگم وقتی یه نفر برای صدمین بار دستشو سمتت دراز میکنه به
جای پس زدنش فقط قبولش کن همین!!

تند تند جملاتشو پشت سر هم چید و گفت و گفت تا اینکه سان از تلاش کردن برای بلند شدن دست برداشت و دوباره سر جاش خوابید

-متاسفم ناراحت شدی

واو! پس بالاخره مشخص شد این پسره اونقدرم بیشعور نیست یا شایدم پاش لب گور بوده ترسیده و به خودش اومده میخواد از بار گناهانش کم بشه

-فقط بو... بویی که میدی خیلی قویه اذیتم میکنه نمیخوام بهت صدمه بزنم مثل اونموقع...

يه لحظه فقط یه لحظه دلش سوخت. یعنی تا الان فقط مراقب بوده که اذیتش نکنه؟ و اون بهش این همه حرف زد و کلی بد و بیراه بهش گفت. کاشکی زبونت قطع میشد رز! کاشکی!

-اون موقع چیشد؟ من..من حس کردم بعدش حالت بهتر شده اگر اینطوری خوب میشی برای من مشکلی نداره یه بار دیگه... اگر...

با من من حرفشو زد و جمله آخرش رو اروم تر گفت. اخه این چی بود دیگه؟ مثل دخترایی که شب اول رابطشونه و خجالت میکشن واقعا که رز خاک تو سرت!

• Zone 99 ~•Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang