_جیسون؟
لویی برای بار پنجم جیسونو صدا کرد و وقتی جوابی نشنید هوفی کشید_جیسون کم کم دارم فکر میکنم تو حموم افتادی مردی
با کلافگی گفت و وقتی در حموم باز شد چشماشو چرخوند
جیسون با یه حوله دور کمرش و یه حوله ی کوچکتر روی موهاش همونطور که سعی میکرد موهاشو خشک کنه بیرون اومد
+یکم صبر تاحالا کسیو نکشته عزیزم. درضمن ، همه میدونن که وقتی من توی حمومم در بزنن معنیش اینه که میخوان بهم ملحق شن . حالا بگو ببینم ، این چیزی بود که میخواستی؟
چشمای لویی به خاطر حرفی که جیسون زد گرد شد و بعد صورتشو با انزجار جمع کرد:ایی نه!! من فقط میخواستم برم استودیو و گفتم بهت خبر بدم!
ابروهای جیسون بالا پرید و بعد اروم خندید:خبر بدی؟ تو تاحالا هم خونه نداشتی نه؟
لویی اروم سرشو به معنی نه تکون داد و جیسون قیافه ی "پس واسه ی همینه"به خودش گرفت و چشماشو چرخوند
+ببین ، قانون اول هم خونه بودن. من بدون اینکه کسیو در جریان بذارم هرجا که بخوام و میرم و تو هم همینطور . نیاز نیست هردفعه که خواستی جایی بری به من بگی . من مامانت نیستم
جیسون همونطور که توضیح میداد دستشو سمت گره ی حوله ش برد و باعث شد لویی سریع روشو برگردونه
_آآمم باشه فهمیدم..پس فعلا
بعد سریع از اتاق بیرون رفتو باعث شد جیسون سرشو تکون بده و بخنده
.
_آن ماریی! چطوری؟؟
لویی به محض اینکه دخترو دید با ذوق گفت و به سمتش دوید
دختر هم با ذوق به سمتش برگشت و دستاشو باز کرد تا اونو بغل کنه
+لویی!! هی این بار سوم تو این دو هفته س که من اینجام و تو نیومدی بهم سر بزنی!
دختر اول با ذوق اسمشو صدا کرد و بعد همونطور که نمایشی لویی رو هل میداد دلخور گفت
و لویی لباشو جمع کرد:هیی..متاسفم خب؟ این دو هفته سرم با نوشتن اهنگ جدید گرم بوده و خب زیاد استودیو هم نیومدم
×بله حتی یه بارم با خودش نگفت من یه رفیق دارم که دارم بهش بی توجهی میکنم بهتره برم ببینمش ، همین الانشم بجای اینکه منو بغل کنی رفتی داری پارتنرمو میدزدی
نایل دست به سینه و همونطور که تظاهر میکرد که حواسش به لپتاپشه با دلخوری گفت و لویی تازه متوجه حضورش شد
همراه با ان ماری به لحن پسر ریز ریز خندید و پسر اروم به سمت نایل رفت و سریع از پشت بغلش کرد
_هییی نایلرررر
و وقتی دید نایلو هنوز اخمشو حفظ کرده و بهش نگاه نمیکنه آه کشید و چونه شو از پشت روی شونه ی نایل گذاشت
ESTÁS LEYENDO
𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}
Fanfic+تو میخوای...من ببخشمت؟ _بیشتر از هرچیزی پسر صادقانه زمزمه کرد +پس بگو. تعریف کن. بگو چرا...برام دلیل بیار...دلیلی بیار که بتونم ببخشمت. دلیلی به جز اینکه برات فقط یه بازیچه بودم Larry stylinson By rojii_tommo 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1...