*بیبیز حتما قسمتی از حرفام اون پایین که زیرش خط کشیدم رو حتما بخونید خیلی مهمه
عکس کاور هم سیلویه^-^
امیدوارم از این پارت لذت ببرید❤
💙💙💙
_خب جیسون ، سفر کاری چطور بود؟ کاری که بهت پیشنهاد شده بود رو قبول کردی؟
لویی همونطور که همراه با سیلوی و جیسون که با اخم بهم دیگه خیره شده بودن پشت میز اشپزخونه نشسته بود برای از بین بردنِ جو بد پرسید و جیسون همونطور که با غذاش باز میکرد بی حوصله جواب داد
+اره قبولش کردم ، حالا باید هر ماه یه هفته برم امریکا و برگردم
_اوه..
لویی اروم زمزمه کرد و سرشو پایین انداخت.یعنی جیسون دیگه قرار نبود همیشه پیشش باشه؟
لویی به داشتن جیسون هر روز و هر هفته عادت کرده بود
عادت کرده بود که شبا مجبورش کنه که بغلش کنه و به غر زدنش بخنده
عادت کرده بود که گاهی با هم کتاب بخونن و شیر گرم بخورن
لویی تازه تونسته بود این عادت رو در جیسون ایجاد کنه که به جا اسپرسوی به اون تلخی ، شبا شیر گرم بخوره!
آه کشید ولی خودشو سریع جمع کرد و لب پایینش که کم کم داشت از ناراحتی اویزون میشد رو کنترل کرد
و به خودش گوشزد کرد که اون پسر یه زندگی جدا داره و لویی حق نداره اینطوری جلوی پیشرفتشو بگیره
پس لبخند زد و سعی کرد لحنشو شاد نشون بده:این عالیه! شرط میبندم کار جدید باید خیلی هیجان انگیز باشه!
جیسون سرشو تکون داد همونطور که قاشقی از غذا رو بی حوصله توی دهنش میگذاشت و سیلوی چشماشو چرخوند
اون پسر واقعا با تمام وجودش سعی داشت نشون بده که از وجود دختر اونجا کاملا ناراضیه
و اینکم کم داشت سیلوی رو عصبی میکرد
بیشترین چیزی که همیشه روی مخش بود این بود که جایی باشه که باهاش طوری رفتار کنن انگار به اونجا تعلق نداره و اضافیه
ولی تنها چیزی که الان مهم بود لویی و قلب شیرینش بودن که برای شام دعوتش کرده بودن و حالا نباید اجازه میداد اون عوضی بره رومخش!
پس با اشتهای بیشتری غذا خورد و با نگاه لج دراری به جیسون نگاه کرد
و جیسون اخم کرد و نگاهشو برگردوند
لویی با چشمای گرد شده نگاهشو بین اونا چرخوند.
از وخیم بودن وضع بینشون آه کشید و چشماشو از لجبازیِ جیسون چرخوند
و بعد رو به سیلوی کرد و بهش لبخندی تحویل داد همونطور که میپرسید:
_تو چی سیلوی؟ کارت چیه؟
VOUS LISEZ
𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}
Fanfiction+تو میخوای...من ببخشمت؟ _بیشتر از هرچیزی پسر صادقانه زمزمه کرد +پس بگو. تعریف کن. بگو چرا...برام دلیل بیار...دلیلی بیار که بتونم ببخشمت. دلیلی به جز اینکه برات فقط یه بازیچه بودم Larry stylinson By rojii_tommo 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1...