+تو میخوای...من ببخشمت؟
_بیشتر از هرچیزی
پسر صادقانه زمزمه کرد
+پس بگو. تعریف کن. بگو چرا...برام دلیل بیار...دلیلی بیار که بتونم ببخشمت. دلیلی به جز اینکه برات فقط یه بازیچه بودم
Larry stylinson
By rojii_tommo
1 in larrystylinson🖇
1 in harrytop🖇
1...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
💙💚
+لو بیب حاضری؟
_اومدم!! لویی با ذوق از پله ها پایین دوید و جلوی هری که از ۱۰ دقیقه ی قبل حاضر شده و منتظرش بود ایستاد
دستاشو پشتش بهم حلقه کرد و همونطور که لبخند دندون نمایی میزد منتظر شد تا ری اکشن هری به لباسش رو ببینه.
و وقتی هری لبخند بزرگی زد ، گوشیشو توی جیبش برگردوند و با نگاه عاشقانه ای لویی رو چک کرد ، گونه های پسر کمی رنگ گرفتن
+خیلی خوشگل شدی.. هری زمزمه کرد و پهلوهای لویی که توی فلانل مشکی سفیدِ پسر بزرگتر گم شده بودن رو توی دستاش گرفت و با انگشتای شصتش به نرمی اونها رو نوازش کرد
و لویی با ذوق لبهاشو گاز گرفت و بعد اروم گونه ی هری رو بوسید
هری اروم خندید و کمی سرشو پایین تر اورد تا متقابلا گونه ی لویی رو ببوسه و بعد از باز کردن در و منتظر شدن برای لویی که بیرون بره ابروهاشو بالا برد:پس واسه همین بود که بهم گفتی لباس زیاد بردارم ، بیشتر به فکر خودت بودی تا من
و لویی پشت چشمی برای هری نازک کرد قبل از اینکه با ناز از کلبه خارج بشه و هری خندید همونطور که همراه لویی کلبه رو ترک میکرد.
.
+چطوری قبلا تمام این راهو تا تپه میرفتیم؟چرا یه جای نزدیک ترو انتخاب نکرده بودیم؟وقتی پیر شدیم و زانو درد گرفتیم و دیگه نتونستیم حتی چند قدم ساده...