𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 35

862 149 941
                                        

Song: This town by niall horan:)


"_نمیدونم نایل ، نوتِ بالا زیاد به اینجا نمیخوره...
لویی همونطور که کنار نایل روی صندلی نشسته بود گفت و به لپتاپش اشاره کرد

و دیلن همونطور که کاپ های قهوه رو جلوشون قرار میداد کنارشون نشست

+منم همینطور فکرو میکنم ، اگه بخوایم بهش اینو اضافه کنیم چی؟

دیلن گیتار کنارش رو برداشت و چند نت رو روی اون زد

و نایل با برداشتن قهوه ش از روی میز اخمی از روی دقت کرد و هومی کشید

_اره ، ممکنه خوب بشه. لویی میشه بری داخل اتاق ضبط؟

نایل همونطور که نت ها رو توی لپتاپش ثبت میکرد خیلی عادی گفت و لویی با تعجب بهش نگاه کرد

×من؟

_اوهوم..
نایل بی توجه گفت و به کارش ادامه داد

و لویی اخم کوچیکی کرد

×نایل ت..تو که میدونی..من خیلی وقته...
اروم گفت و بعد حرف خودشو قطع کرد و سرشو پایین انداخت

و نایل آه کشید همونطور که شونه های پسر رو توی بغلش میکشید

_هی..تنها چیزی که من میدونم اینه که تو از پسش برمیای!
درضمن این اهنگو تو نوشتی ، تا تو با اون احساس واقعی که باهاش اینو نوشتی نخونیش من نمیتونم یه اهنگ خوب ازش بسازم لو..

لویی چند ثانیه سرشو پایین نگه داشت و بعد اروم اونو تکون داد.

اون تمام بچگیش و نوجوانیش فقط برای هری خونده بود و یک بار هم برای نایل

نمیدونست امادگیشو داره که بعد از چندین سال دوباره انجامش بده یا نه

اون حتی صدای خودش رو به یاد هم نمیاورد

سرشو اروم بالا اورد و با دیدن لبخند گرم دیلن و چهره ی پر از افتخار نایل نفسشو اروم ازاد کرد

از روی مبل بلند شد
به طرف اتاق ضبط رفت و پشت ریکوردر ایستاد

از پشت شیشه به نایل و دیلن که سعی میکردن با لبخنداشون بهش بگن ک داره عالی انجامش میده نگاه کرد و نفس عمیقی کشید

نیازی نداشت که لیریکس اهنگ رو دوره کنه

فقط کافی بود که بذاره برای اولین بار حرفها و دردهایی که اون همه سال با نوشتنشون خودش رو سبک میکرده از بین لبهاش بیرون بیان و غم چندین ساله رو از روی سینه ش بردارن

𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ