𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 30

886 158 1.4K
                                        

*اهنگ این پارتو بعد از خوندنش میخوام شما بگین^-^

لطفا یه تیکه ی کوچیک هم ازش که فکر میکنین به پارت میخوره بگین^^🤍

و اینکه ممنونم برای ۱ کا شدن کامنتای پارت قبل🥺💕
این پارت هم به خاطر همون زود تر از همیشه اپ شده

امیدوارم لذت ببرید

💙💚

ماشین رو جلوی مکان مورد نظرش پارک کرد و پیاده شد

با استرس نفسش رو به بیرون فوت کرد و دستی به پیرهنش کشید

شاید بهتر بود یه لباس دیگه میپوشید؟

سرشو تکون‌ داد تا این فکرای مزخرف از ذهنش خارج بشن و بعد قبل از اینکه پشیمون شه و مثل فرد ترسویی که هست مثل همیشه فرار کنه ، جلو رفت و زنگ در رو فشرد

چند دقیقه ی کوتاهی که منتظر موند مثل سال ها گذاشتن تا بلاخره در باز شد

و هری با دیدن پسری که توی چهارچوب در بود اخم کرد

_عاوو آقا پلیسه! چه خبرا

جیسون با نیشخند به چهارچوب در تکیه زد و هری اخماشو بیشتر توی هم کشید

+اومدم لوییو ببینم

_متاسفم ، تومو پیش نایله . میدونی که ، من و لو یه هفته مسافرت بودیم. برای همین دلش برای اون یکی هوران تنگ شده بود و قراره امشبو پیشش بمونه

جیسون با غرور گفت و همونطور که دست به سینه میشد و تتو هاشو به رخ میکشید نیشخندشو پررنگ تر کرد

دندون های هری روی هم ساییده شد و فکش منقبض شد جوری که تیزیِ خط فکش بیشتر خودنمایی کرد

"اوکی" ای زیر لب زمزمه کرد و برگشت تا به سمت ماشینش بره

که صدای جیسون متوقفش کرد

_هی استایلز...

پسر سرشو به سمتش برگردوند و جیسون ادامه داد:

_قهوه میخوری؟

هری چند ثانیه با گیجی به پسر نگاه کرد و بعد حالت تدافعیشو از دست داد و آه کشید

میدونست که به یه هم صحبت نیاز داره

سرشو تکون داد و بعد از اینکه پسر از جلوی در کنار رفت وارد خونه شد.

.

پسر همونطور که ارنج هاش رو روی زانو هاش و صورتش رو توی دستاش گذاشته بود روی مبل های کرم رنگ نشسته بود و جیسون از توی اشپزخونه زیر چشمی زیر نظرش داشت

پسر به نظر اشفته میرسید

قهوه رو بیخیال شد و چند بطری مشروبِ چندین ساله و گرون لویی رو از توی بار همراه با دوتا گلس برداشت و به سمتش رفت

𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}Where stories live. Discover now