_رفتن؟
پسر اروم پرسید همونطور که تیشرتشو از تنش بیرون میکشید
و لویی در رو بست قبل از اینکه بعد از یک روز پر مشغله و اتفاق به سمت تخت بره
+اره..
اروم زمزمه کرد و جیسون هم خودشو روی تخت انداخت و بدنشو روی تخت کشید
+هی..برای امروز ، واقعا ممنونم. فکر نمیکنم بدون تو میتونستم هیچکدومو انجام بدم
لویی بعد از چند ثانیه سکوت گفت ، سرشو سمت جیسون برگردوند که به سقف نگاه میکرد و از طرف پسر لبخند کوچیکی دریافت کرد
+و درباره ی دیروز...انقدر همه چیز سریع اتفاق افتاد که فراموش کردم به خاطر اتفاقی که افتاد ازت عذرخواهی کنم..من واقعا متاسفم ، نمیخواستم اینطوری بشه..
لویی صادقانه گفت و نگاهش خیره به نیم رخ پسر بزرگتر بود
جیسون شونه هاشو بالا انداخت و چشماشو بست:اونی که باید متاسف باشه تو نیستی ، پس نگرانش نباش
لویی سرشو تکون داد و نگاهشو از نیم رخ مرد گرفت:میدونم ، نایل بعضی وقتا...
+اون منم
جیسون حرف لویی رو قطع کرد و باعث شد پسر با اخم کوچیکی از روی تعجب بهش نگاه کنه
_چی؟؟
+لویی من نباید جای نایل تصمیم میگرفتم . شاید اگه نایل از دهن خود سارا اینو میشنید بهتر بود
پسر توضیح داد ، هنوز به لویی نگاه نمیکرد
و لویی گیج شده بود
_من..متوجه نمیشم
+مهم نیست ، خودم بعدا باهاش حرف میزنم
جیسون اروم گفت و بازوشو روی چشماش گذاشت
و اجازه داد لویی چند ثانیه توی سکوت به حرفش فکر کنه ، قبل از اینکه آه بکشه و سرشو تکون بده
نور آباژورِ روی میز رو کمتر کرد و سعی کرد کمی بخوابه
و البته که با وجود افکار مختلف توی ذهنش نتونست!
به لطف هری استایلز با زمان بندی کاملاا مناسبش برای ازدواج و خراب کردن زندگی لویی ، لویی یه شب دیگه هم بی خوابی میکشید
_آه..ازش متنفرم
روی تخت چرخید و توی بالش غر زد
+منم همینطور
لویی با شنیدن این با تعجب سرشو از روی بالش برداشت و به جیسون نگاه کرد
و باعث شد جیسون هم بازوشو از روی چشماش برداره و یکی از ابروهاشو بالا بفرسته و سوالی به لویی خیره شه
و وقتی فهمید منظور لویی چیه چشماشو بچرخونه
+چیه خب فکر کردم داریم درباره ی حساسیت فصلی صحبت میکنیم.
لویی چشماشو چرخوند ، روی تخت غلطی زد و دست به سینه شد
زیر لب ریز ریز غر میزد
+خیله خب.مشکل چیه
YOU ARE READING
𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}
Fanfiction+تو میخوای...من ببخشمت؟ _بیشتر از هرچیزی پسر صادقانه زمزمه کرد +پس بگو. تعریف کن. بگو چرا...برام دلیل بیار...دلیلی بیار که بتونم ببخشمت. دلیلی به جز اینکه برات فقط یه بازیچه بودم Larry stylinson By rojii_tommo 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1...
