_خب ، دیدن هری چطور پیش رفت؟؟
جیسون پرسید و لویی با لبخند احمقانه ای خودشو روی تخت پرت کرد و بعد نفس عمیقی کشید
+به طرز غیر قابل باوری خوب. دلم برای چشماش تنگ شده بود جیسون. نه اینکه قبلا ندیده باشمشون ، فقط انگار..چشمای هریه من بودن. بدون هیچ پنهان کردنی حقیقتو میگفتن. صادق بودن..
_دیدی بهت گفتم لباس ابیه خوبه هی میگفتی نه. رفتی مخشو زدی اومدی. اون نایل احمق باید منو به عنوان استایلیستش استخدام کنه
جیسون با ابروهای بالا رفت گفت و کنار لویی روی تخت دراز کشید و دستاشو زیر سرش گذاشت
و باعث شد لویی بی صدا بخنده و سرشو برای غرور پسر تکون بده
نگاهشو با لبخند به سقف دوخت ، ولی خوب میدونست چیزی بهش خیره شده سقف نیست
اون به تصویر هری که هنوز جلوی چشمهاش بود خیره شده بودبه لبخند محوش ، موهای بهم ریخته ش ، چشماش
و فاک این اشتباه بود که لویی اکسش که زن داره رو پرستش کنه ولی صادقانه اون هیچوقت نتونسته بود از هری دست برداره
شاید خیلی وقتا با خودش گفته بود "من هریو کنار گذاشتم"
ولی خودشم خوب میدونست که نتونستهتصور هری کم کم از جلو چشماش محو شد و لویی نگاه ناراحت و پر اشک اِما رو جلوی چشماش دید
لبخندش اروم اروم از بین رفت و حس بد تمام وجودشو در بر گرفت
لویی با فکر کردن به هری ، تحسین کردنش و دلتنگی برای گذشته شون داشت به دوستِ خودش خیانت میکرد
اون نمیتونست اینکارو با اِما بکنه
اِما هیچ تقصیری نداره.
اون ۷ سالِ تمام خالصانه کنار هری بوده و دوسش داشته
و با همه چیز سازش کردهحقش نبود که اینطوری بهش خیانت بشه
چون حقیقتا ، لویی فکر نمیکرد هری هم گذشته شونو فراموش کرده باشه
ولی این اشتباه بود
اِما خیلی دختر خوبی بود و هری بهش نیاز داشت ، همونطور که اِما به هری نیاز داشت
و لویی نمیتونست بین این رابطه قرار بگیره فقط چون نمیتونه فکر فاکیش رو جمع کنه و همه چیز درباره ی یه رابطه ی قدیمی رو که فقط یک سال و نیم طول کشیده فراموش کنه
نفس عمیقی کشید و چشماشو بست
+جیسون نظرت درباره ی یه سفر چیه؟
.
_هیی نایلر
لویی با لبخند گفت و بعد مثل همیشه صدای پر انرژی نایل که جوابشو میداد باعث شد لبخندش بزرگتر شه+هیی لولو! یاد ما کردی!
_هی! من باید از دست تو ناراحت باشم که تو اون مصاحبه اسم همه رو اوردی جز من!
لویی دلخور و دست به سینه گفت و اخم کرد
DU LIEST GERADE
𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}
Fanfiction+تو میخوای...من ببخشمت؟ _بیشتر از هرچیزی پسر صادقانه زمزمه کرد +پس بگو. تعریف کن. بگو چرا...برام دلیل بیار...دلیلی بیار که بتونم ببخشمت. دلیلی به جز اینکه برات فقط یه بازیچه بودم Larry stylinson By rojii_tommo 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1...