𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 13

805 165 431
                                        

_میدونی چیه؟تو حتی از نایلم لجباز تری و میدونی این یعنی چی؟یعنی تو کینگ لجبازی هستی چون هیچکس از اون لجباز تر نیست ولی تو هستی

لویی بدون اینکه بدونه داره چی میگه تند تند و با حرص گفت و دستاشو مشت کرد

اینکه جیسون با خونسردی بهش نگاه میکرد بیشتر عصبیش میکرد

+عااو ، مرسی لو! این حرفت لطفتو میرسونه پسر

جیسون با ابروهای بالا رفته گفت و تظاهر کرد که ذوق کرده

و با دیدن لویی که با حرص پاشو به تخت کوبید و آخش بلند شد و پاشو گرفت و از درد بپر بپر کرد بی صدا خندید

+خیله خب اروم!

لویی بهش چشم غره رفت و پاشو رها کرد و بعد فکری به سرش زد

_اصلا...اصلا نظرت چیه یه معامله کنیم هوم؟

جیسون با شنیدن این ابروهاشو بالا برد و نیشخند زد

+اها! الان میتونیم زبون همو بفهمیم

لویی چشماشو چرخوند و گفت:یه هفته نوبت پی اس منو تو میتونی بازی کنی

جیسون ابروهاشو بالا برد و بعد به ناخوناش نگاه کرد و باعث شد لویی دستشو روی پیشونیش بکوبه

_خیله خب!!یه هفته نوبت پی اس من و میتونی دوستاتو یه شب دعوت کنی اینجا

جیسون با شنیدن این سریع نگاهشو بالا اورد
به نظر میرسید متعجب شده

+جدی؟این یکی از قانونای خونه نبود که خبری از پارتی نیست؟

چشمای لویی گرد شد:هی هی!گفتم مهمونیه چند نفره با دوستات! نه پارتی!

جیسون چشماشو چرخوند و بعد آه کشید:خیله خب ، بهتر از هیچیه. قبول

بلاخره لبخندی روی لب لویی ظاهر شد و پسر سریع به سمت اتاق خودش دوید تا برای شو اماده بشه

.

_لویی! خیلی خوشحالم میبینمت و اوه..ایشون کیه لو؟

ان ماری با ذوق به سمت لویی رفت و با دیدن جیسون کنار پسر که بیخیال اطرافشو دید میزد با نگاه شیطونش به لویی نگاه کرد و با ارنجش به پهلوی لویی زد

که باعث شد لویی بلند بخنده:نهه آن ، جیسون فقط دوست منه‌. درواقع اون پسر عموی نایله .

آن ماری اول با چشمای ریز شده به لویی نگاه کرد و بعد شونه هاشو بالا انداخت و همراه با لویی خندید

Sound check نایل و آن ماری تموم شده بود و حالا فقط یک ساعت تا شوی اصلی زمان باقی مونده بود

نایل پرده رو کنار زد و وارد بک استیج شد

و با دیدن لویی و جیسون به طرفشون رفت

𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}Where stories live. Discover now