𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋37

914 201 113
                                    

با شادی به اطراف خیره شد و لب گزید؛ این نقطه‌ی پر ارامش قصر رو بیشتر از هر جایی دوست داشت... اینجا تونسته بود الفاشو پیدا کنه. اینجا اولین بوسه زندگیش و با تمام وجود در اغوش گرم الفاش قرار گرفته بود...

_اینجا به زیبایی بار اولی‌ عه که دیدمش...

چان صورتش رو با لبخند نقاشی کرد و سعی کرد اضطراب و انرژی‌های منفی رو با اتصال به روح اسیب پذیر جفتش دور کنه... جلو رفت و دستش رو دور شکم آرامش زندگیش حلقه کرد:

مین

مینهو بی حواس دست روی دست چان گذاشت و به رو به روش خیره شد:

هوم؟

چان موهای نارنجی امگای خاص رو کنار زد و بوسید:

خیلی گذشته... ولی نشونت خودشو نشون نمیده...

مینهو روی ترقوش دست کشید و لب روی لب فشرد و سر تکون داد:

حتما بخاطر مشکلمه. نگران نباش، بالاخره مشخص میشه...

چان سر روی شونه‌­ش گذاشت و به نیم رخ بی نقصش خیره شد:

مینهو، بیست سال دیگه ما چطوری میشیم؟

گرگ مو نارنجی چند لحظه به رو به رو خیره شد و در نهایت، خندید:

بیست سال دیگه؟

چرخید و در حالی که به دست‌های حلقه شده چان تکیه میداد، دست تو موهای چان برد و نوازشش کرد:

اونموقع، اونموقع هنوزم پیش همیم... بیشتر از الان عاشق همیم و بهم عشق میدیم...

مینهو خندید، بی توجه به درد پشتش، قدمی برداشت و گونشو به گونه‌ی چان مالید:

وقتی از کارای کشور خسته بشی، میای پیشم. رو پام دراز میکشی و چشاتو میبندی تا موهاتو نوازش کنم، تارهای سفید بین موهات جذاب ترت میکنه و باعث میشه من با هر بار دیدنت، بخندم.

چان چشم بسته بود و با لذت به تصورات شیرین مینهو فکر میکرد.

_این اینده رو دوست دارم مینهو... بیا اینده‌ای که باهم هستیمو بسازیم...

مینهو غده‌ی لرزون از ترس داخل گلوشو بلعید و خندید:

بسازیمش چانا؛ بیا کنار هم لحظه لحظه شو زندگی کنیم.

چان دست روی پلک مینهو کشید و سر کج کرد:

به چیزای غمگین فکر نکن کارامل... من بیست سال دیگه هم با‌زم با خیره شدن به چشم‌های شیشه‌ایت، لبخند میزنم و هنوزم عاشقتم...

مینهو لبخندی زد و چان رو در آغوش گرفت:

چانا، یه قولی بهم بده

نگاه سوالی چان روی خط کشیده چشم­های رو به روش نشست:

چه قولی؟

𝖢𝗁𝖺𝗂𝗇𝖽 𝖴𝗉(𝖢𝗁𝖺𝗇𝗁𝗈, 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗀𝗅𝗂𝗑)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang