با شادی به اطراف خیره شد و لب گزید؛ این نقطهی پر ارامش قصر رو بیشتر از هر جایی دوست داشت... اینجا تونسته بود الفاشو پیدا کنه. اینجا اولین بوسه زندگیش و با تمام وجود در اغوش گرم الفاش قرار گرفته بود...
_اینجا به زیبایی بار اولی عه که دیدمش...
چان صورتش رو با لبخند نقاشی کرد و سعی کرد اضطراب و انرژیهای منفی رو با اتصال به روح اسیب پذیر جفتش دور کنه... جلو رفت و دستش رو دور شکم آرامش زندگیش حلقه کرد:
مین
مینهو بی حواس دست روی دست چان گذاشت و به رو به روش خیره شد:
هوم؟
چان موهای نارنجی امگای خاص رو کنار زد و بوسید:
خیلی گذشته... ولی نشونت خودشو نشون نمیده...
مینهو روی ترقوش دست کشید و لب روی لب فشرد و سر تکون داد:
حتما بخاطر مشکلمه. نگران نباش، بالاخره مشخص میشه...
چان سر روی شونهش گذاشت و به نیم رخ بی نقصش خیره شد:
مینهو، بیست سال دیگه ما چطوری میشیم؟
گرگ مو نارنجی چند لحظه به رو به رو خیره شد و در نهایت، خندید:
بیست سال دیگه؟
چرخید و در حالی که به دستهای حلقه شده چان تکیه میداد، دست تو موهای چان برد و نوازشش کرد:
اونموقع، اونموقع هنوزم پیش همیم... بیشتر از الان عاشق همیم و بهم عشق میدیم...
مینهو خندید، بی توجه به درد پشتش، قدمی برداشت و گونشو به گونهی چان مالید:
وقتی از کارای کشور خسته بشی، میای پیشم. رو پام دراز میکشی و چشاتو میبندی تا موهاتو نوازش کنم، تارهای سفید بین موهات جذاب ترت میکنه و باعث میشه من با هر بار دیدنت، بخندم.
چان چشم بسته بود و با لذت به تصورات شیرین مینهو فکر میکرد.
_این اینده رو دوست دارم مینهو... بیا ایندهای که باهم هستیمو بسازیم...
مینهو غدهی لرزون از ترس داخل گلوشو بلعید و خندید:
بسازیمش چانا؛ بیا کنار هم لحظه لحظه شو زندگی کنیم.
چان دست روی پلک مینهو کشید و سر کج کرد:
به چیزای غمگین فکر نکن کارامل... من بیست سال دیگه هم بازم با خیره شدن به چشمهای شیشهایت، لبخند میزنم و هنوزم عاشقتم...
مینهو لبخندی زد و چان رو در آغوش گرفت:
چانا، یه قولی بهم بده
نگاه سوالی چان روی خط کشیده چشمهای رو به روش نشست:
چه قولی؟
KAMU SEDANG MEMBACA
𝖢𝗁𝖺𝗂𝗇𝖽 𝖴𝗉(𝖢𝗁𝖺𝗇𝗁𝗈, 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗀𝗅𝗂𝗑)
Fiksi Penggemar𓂃𝖥𝗎𝗅𝗅𓂃 گاهی اشتباهات گذشته زندگی رو به زنجیر میکشن؛ درست لحظهای که چان به این حبس عادت کرده بود، درست تو نقطهای که هیچ چیز معنی نداشت و تمام دنیا تو مه تاریکی فرو رفته بود، اون اومد... عطر تنش اول از هر چیزی روح آسیب دیدهی چان رو نوازش کرد...