From revenge to love [kaihun / chanbaek]

Part 6

_"میتونی برقصی؟"

به محض اینکه هردو وسط جمعیت متوقف شدن، چان پرسید و باعث شد سر بک کمی بالا بیاد تا تو چشمای درشتش خیره بشه...

_"من با سهون تو یه خونه زندگی میکنم... و اون مربیِ رقصه... چطور ممکنه بلد نباشم؟"

بک حق به جانب جواب داد، و البته که لحنش کمی شل و ول بود و همون برای به خنده انداختنِ چان کافی بود!

_"منظورم اون نبود... چون حس میکنم کمی مست شدی... میتونی سرپا بمونی..."

بک سری به نشونه ی تایید تکون داد: "هوم... نگران نباش، به این زودیا مست نمیشم... پس بیا فقط خوش بگذرونیم..."

و دست چان رو گرفت و بی هدف خودش رو همراه با بدنِ چان تکون میداد...

_"تاحالا حرفه ای رقصیدی؟"

بک درحالی که همراه با بدنش، سرشم با ریتم موزیک تکون میداد، پرسید

_"نه حقیقتا..."

و چان هم کوتاه جواب داد...

_"پس بیا یکم حرفه ای برقصیم..."

_"اما من زیاد ازش سر در نمیارم..."

_"نگران نباش و فقط سعی کن بدنت رو همراه با من آزاد کنی..."

بک با یه چشمک گفت و با قرار دادنِ یکی از دستاش رو شونه ی چان، حرکات نرم بدنش رو که از سهون یاد گرفته بود، شروع کرد...

با نزدیک شدنِ بک، صورتاشون تو فاصله ی کمی از هم قرار داشت...

و بک تو اون فاصله میتونست بوی خاص ادکلن اون پسر رو حس کنه... بویی که ترکیب شده بود از یه چیز تلخ و گرم و این خاصش میکرد...

اما برای بکهیونی که به انواع ادکلن و عطر حساسیت داشت، مسئله فرق میکرد...

پس به بینی ش چینی داد و چند سانت عقب کشید تا کم کم به اون بو عادت کنه...

حالا که تا اونجا پیش رفته بود و یه قدم به سمت نقشه ش برداشته بود، نمیتونست صرفا بخاطر یه حساسیت کوفتی عقب بکشه!

سعی کرد بیخیال اون عطر بشه و تمرکزش رو بزاره رو بدنِ عضلانی پسرِ روبه روش...

پس درحالی که لب پایینِ رو بین دندون هاش اسیر کرده بود، دستش رو از شونه های چان تا روی شمکش به آرومی پایین کشید...

اونقدر رو نقشه ش تمرکز کرده بود که حتی متوجه نگاه خیره ی چان به لب هایی که بین دندون هاش پرس شده بود، نشد...

چانیولی که تو یه لحظه نگاهش به لب های اون پسر که زیر نورهای رنگی برق میزد، کشیده شد...

چه مرگش شده بود؟

به لب های یه پسر خیره شده بود و نمیتونست نگاهش رو ازش بگیره؟

*به خودت بیا پارک چانیول...*

اما بک با حرکات دستش رو شونه و قفسه ی سینه ش، داشت کار رو براش سخت تر میکرد...