هانسول مرخص شده بود اما خونه خودش نرفت چون نقشه های زیادی با هانبین کشیده بود و خبر نداشت که مین هو خبر داره یا نه اما باید به اونها میرسید ریسک بزرگی کرده بود اما ارزشش رو داشت به قول هانبین یک تیر و دو نشون
.اون پیش هانبین بود و روی نقشه قتل کیم تهیونگ توسط کیم مین هو کار میکرد آیا واقعا به هدفشون
میرسن ؟
خبری از سویون نبود مادر کوک با اون همه مهربونیت
نباید فدا میشد جونگ کوک هنوز به اینکه مادر واقعیش
نیست یا هست مطمئن نشده اما اگه خبر مرگ مادرش رو بشنوه میتونه تحمل کنه ؟
اون ضربه اونقدر وحشت ناک بود که بلافاصله مادرش رو کشت و هانبین های اینکه چیزی نفهمه اون رو از خونه بیرون کرده بود
...ساعت حدودا دو شب بود اما برای جونگ کیونگ تازه
اول شب و اول خوشگذرونیش بود روی میز نشسته بود و با برگه های جعلی برای رد شدن از اون مامور های رو
مخ ور میرفت امشب شب پر پولی براش بود
کای وارد اتاق شد و جونگ کیونگ حتی زحمت بالا
آوردن سرش رو به خودش نداد
/از سهون خبر نداری ؟کیونگ میدونی باهاش چیکار
کردی ممکنه فکر انتقام به سرش بزنه !
نگاهی به کای انداخت و بعد از روی میز پایین اومد برگه
ها. رو روی میز گذاشت میز رو دور زد و روی صندلی
نشست
٫٫مهم نیست بهم بگو جونگ کوک چی شد ؟قرار بود برام
پیداش کنی کارش دارم میدونی که مهمه باید برای هفته بعد اون جای من توی اون خراب شده باشه
اون خیلی بیخیال بود مشکل اصلی کیونگ این بود که آدم ها رو مثل یک وسیله میدید وقتی کارکرد اونها تموم میشد دورشون مینداخت مثل سهون حالا نوبت کارکرد جونگ کوک بود... اون آکبند بود و هنوز استفاده نشده بود
/میدونی با پسر خودت چیکار کردی سهون واقعا عاشق
اون دختره بود چی به دختره گفتی که ولش کرد حتی
خودت مثل یک اشغال اون رو دور انداختی
٫٫من ازت پرسیدم جونگ کوک چی شد سوال رو با سوال
جواب نده میدونی که رو دور خوبی نباشم برات بد میشه ..
کای اب دهنشو قورت داد از کارای کیونگ خبر داشت
اون با هر کس دوست داشت میخوابید جنسیت براش مهم نبود اسباب بازی های زیادی داشت و تنها کسی که از زیر دست های خودش باهاش نخوابیده بود کای بود .
.
/یک هفته بهم مهلت بده پیداش میکنم چرا میخوای اون رو جلوی مینهو بشونی جونگ کوک اونقدر قدرت نداره که بخواد در مقابل اون کاری کنه مطمئن باش میبازی
٫٫کسی از تو نظر نخواست میخوام توی اون کلاب به
جای من بازی کنه اگه قمار رو ببره مینهو ابروش میره
چون از پسر کوچیک تر من ضربه خورده
YOU ARE READING
༒Dëċëptïön༒✓✓
Romance(پایان یافته) تصادف ؟..هه..مسخرس... اینا همش نقشه بود .....واسه ترسوندش ....واسه دخالت توی زندگی کوک ....واسه پس دادن دردی که هیچ ربطی بهش نداشت ......تهیونگ بازیچه دست پدرش بود ...این وسط جونگ کوک هم باید قربانی میشد ؟........قربانی عشقی که نسبت...
