اون برادرمه ،جهنم هم باهاشم

415 58 43
                                    

&دلیل خاصی نمیبینم بخواب به تو جواب بدم من هرجایی که دلم بخواد میرمهر کسی که دلم بخواد و میبینم و هر غلطی که بخواب بکنم رو انجام میدم....... امایچیزی همیشه تغییر میکنه غلط های که من میکنم همیشه درست از آب درمیاد اینو بدون پارک سوک جین

جین عصبانی بود اما حرفی نداشت بزنه واقعا براش سوال بود که تهیونگتوی اون خونه چه غلطی میکرد که جونکوک با چشمای بسته جوابی سر همکرد ..شاید نمیدونست اما همون جواب روی آینده اون چقدر تاثیر خواهد داشتاینکه  تاثیر مثبت باشه یا منفی به دیدگاه تهیونگ برمیگرده

_تو فکر کن دوست پسر منه با این چیزا چیکار داری البته ببخشید اوردمشخونه پدر تو حالم یکم بهتر شه میبرمش

جین توقع اینطور جواب دادن رو از کوک داشت هیچوقت اونها با هم خوبنبودن و جیمین فقط آرزو داشت یک بار بدون دعوا و تیکه از کنار هم رد شن

)خوبه خودت کم بودی دوست پسرت هم آوردی اگه به خاطر جیمین نبودخیلی وقت بود پاتو از این خونه بریده بودم...

_خیلی ممنون نیازی به خشونت نیست خودم میرم

جیمین مات و مبهوت به اونها نگاه میکرد واقعا نمیدونست چی بگه ....کاشیونکی اونجا بود تنها کسی که جونگ کوک و جین ازش حساب میبرن اون بود
جونکوک از روی مبل بلند شد اما زیاد طول نکشید که به خاطر ضربه هایشدیدی که به کمر و شکمش خورده بود تعادلش رو از دست داد و با ناله خیلیبدی روی تهیونگ افتاد....

تهیونگ اول شوکه شد ولی بعد وقتی چهره در هم پسر توی آغوشش رو دیداز فکر و خیال بیرون اومد

&باید ببریمش بیمارستان اینطور نمیتونه تحمل کنه

حق با تهیونگ بود اما جیمین به تهیونگ اعتماد نداشت از طرفی نمیتونستجین رو هم تنها بزاره و میدونست با این اتفاقی هم که افتاد اصلا نمیشهتهیونگ و جین رو کنارهم تنها گذاشت

+تو خودت اینقدر خون ازت رفته نبردیمت بیمارستان با یونکی تماس میگیرمبیاد نترس کوک اینقدر کتک های بد تر از این خورده که این در برابر اونهاهیچی نیست با دوتا مسکن دردش آروم بگیره تاشب خوب نشد خودم یکفریمیکنم براش

بعد سریع به طرف جین رفت تادوباره حرفی نزده اون رو هل داد به طرفاتاقش........جونکوک که یکم از دردش کم شده بود تازه آنالیز کرد کجا نشسته و توی بغل
کیه سریع خودشو پرت کرد روی مبل که این هم با درد خیلی بدی توی کمرشهمراه شد تهیونگ به این حرکت اون نیشخندی زد

&چرا از این که توی بغل دوست پسرت باشی اینقدر تعجب کردی و خودتوپرت کردی ؟

کوک جا خورد بد جور جا خورد نبایددست این پسر اتو میداد و با این کارشحالا نمیدونست چطور باید جمعش کنه !.....

_زیاد خودتو دست بالا نگیر در حد من نیستی بخوای دوست پسرم باشی...نخواستم هیونگ بفهمه تصادف کردیم البته با این زخم سرت  زخم کوچیک کنار لبت اونقدر خنگ بود نفهمید برام تعجبه !

༒Dëċëptïön༒✓✓Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin