چهل و چهارم.‌ شکاف

879 288 107
                                    

Ep 44/70
Vote: 90
Comment: 100
Words: 2.2k
Song: Crave you by Rabinson🎵
Thanks for all the love and support.
I'll reply all your CMs as soon as possible.

.
.
.

" شاهزاده؟ فکر نمی‌کنی وقتش باشه بیرون از کلبه قدمی بزنی و کمی هوای‌ تازه به خودت هدیه بدی؟ جدا خوب نیست که چند روز پشتِ سرِ هم بالای سر یه پسر بیهوش بشینی و به صورتش زُل بزنی. حتی جای خوابت رو هم عوض کردی و کنارش‌ دراز می‌کشی، غذای درست و حسابی هم که نمی‌خوری. دوست ندارم بعدا به خاطر این که ولیعهد رو به کشتن دادم، سنگسارم کنن. "

جیمین چشم‌های پُف‌دارش‌ رو چند بار باز و بسته کرد و با انگشت ماساژشون داد. صدای سئوکجین رو جایی پشت سرش می‌شنید که همچنان می‌گفت: " حتی خوابت هم بهم ریخته. با این اوضاعی که برای خودت درست کردی، بعید می‌دونم زنده بمونی. "

اما نگرانیِ جیمین سلامتیِ خودش نبود. در حال حاضر اون هیچ اهمیتی به رگ‌های قرمزی که تخم چشمش در بر گرفته بودن، نمی‌داد. حتی براش مهم نبود داره لاغرتر میشه یا بدنش چقدر خسته‌ست. چیزی که فکر و ذکرش رو مشغول کرده بود، تهیونگ بود. به همین خاطر هم چند روز از اومدنشون به این کلبه می‌گذشت اما جیمین نمی‌تونست جای خالی کنار بستر تهیونگ رو رها کنه. انگار به اون جا دوخته شده بود!

با صدایی گرفته جواب داد: " خوبم. "

" آره، شاید اگه فکرای عجیب غریبت به گوشم نمی‌رسید دروغِ شیرینتو باور می‌کردم اما متاسفانه من می‌تونم هر چیزی رو که توی کله‌ت می‌گذره بخونم جیمین. حالا یه تکونی به خودت بده و بیا بریم بیرون کمی هوا بخوریم. "

جیمین گردنِ دردناکش رو تابی داد تا به تصویر سئوکجین برسه. پشت سرش، سبد به دست ایستاده بود و سنجاب خاکستریش جایی روی‌ موهاش قایم شده بود. درست رویِ سرش. چشم‌های کنجکاوش حتی از این فاصله هم می‌درخشیدن.

سئوکجین در حالی که انتظار جیمین رو می‌کشید، تکرار کرد: " زودباش! قصد داری اون جا بپوسی؟ "

" اما تهیونگ هنوز بیدار نشده.‌ الان چند روز گذشته، اما همچنان خوابه. تو مطمئنی حالش خوبه؟ "

سئوکجین متوجه شد نگرانی وجودِ جیمین رو گرفته و ضروریه همین حالا آرومش کنه. چهره‌ی خسته‌ی جیمین و لباس گشادی که سئوکجین بهش قرض داده بود تا از شر لباس پاره‌ی‌ خودش خلاص بشه، همه ‌و همه کاری می‌کردن جیمین شکننده‌تر و محتاج‌تر به نظر بیاد.

" گوش کن شاهزاده... " سبدش رو کناری گذاشت و جلو رفت تا روبروی جیمین، اون سمتِ بدن تهیونگ زانو بزنه. درست به چشم‌های پسرِ زال نگاه کرد: " حالِ دوستت خوبه. خطری بدنش رو تهدید نمی‌کنه. این جا رو ببین، این قلبشه. "

TheHeart فصل دوم با کاپل کوکمین به زودیWhere stories live. Discover now