«بیشرم!»
نه بهش برخورد نه عصبانیش کرد. تنها واکنش جیمین به این واژهی توهینآمیز یک قهقههی لذتبخش به سمت آسمون بود. وقتی سر بالا برد، طلسم شاخه دور گردنش بیشتر درخشید.
جونگکوک با صورتی برافروخته رو گردوند و بلافاصله به جیمین پشت کرد. میتونست حس کنه صورتش چقدر داغ شده. این اولین بار بود که بدن جیمین رو بدون هیچ پوششی میدید.
«آو! چقدر نجیب و پاکدامن!» تمسخر توی صداش موج میزد. چشمهای خمار از لذتش رو به کمر پهن و مردونهی جونگکوک دوخته بود که انگار قصد نداشت به طرفش برگرده: «همین چند دقیقه پیش داشتی به خاطر دیدن این نور طلایی زبون منو از جا درمیاوردی، حالا پشتتو کردی بهم؟ عجب احمقی!»
«تمومش کن!» خشمگین دستور داد.
«البته که نه!» همچنان عضو رو لمس میکرد و از دویدن موج خوشی زیر پوستش خمارتر میشد: «من مثل تو نیستم سرورم. هیچ کنترلی روی شهوت خودم ندارم. بهت که گفتم، یه هوسبازِ بیبندوبارم که احتمالا با هر کی دیده، خوابیده.»
سری پرت کرد تا چند تار مو از روی صورتش کنار بره. در حال حاضر هر دو دستش مشغول بودن. یکی روی قلوهسنگها، یک تکیهگاه امن برای بدنش ساخته بود و دومی پیوسته روی عضو متورم و پرنیازش سر میخورد: «چرا سرم داد میزنی حالا؟ دارم کاری رو که نصفه ول کردی، تموم میکنم! بَده؟! جای این که تشکر کنی، سرم فریاد میکشی...»
لب به هم چسبوند و نالهی کشداری رها کرد. تن صداش کمی پایین اومد: «به اون کمر نگاه کن، برای این ساخته شده که دستای من خنج بندازنش!»
جونگکوک که واضح متوجه نشده بود چی شنیده، سرش رو کمی گردوند: «چی گفتی؟!»
«گفتم از منم عوضیتری!» دوباره صداش رو بالا برد: «مردمو حشری میکنی و بعد به حال خودشون میذاری. مدال عوضی بودنو از من قاپ زدی سرورم...»
جونگکوک که گیر افتاده بود، دوباره با عصبانیت داد کشید: «گفتم تمومش کن! باید حرف بزنیم!»
«حرف؟» با بدنی لرزون خندید: «کسی که میخواد حرف بزنه، باید یه طور دیگه از لباش استفاده کنه.»
خندهش تهنشین شد، هوسی تاریک به صداش ریخت: «حالا اگه میخوای زودتر تمومش کنم، بچرخ و اون سینهی عضلانیتو بیار جلوی چشمم.»
مقاومت جونگکوک رو دید و تصمیم گرفت از راهی جدید وارد بشه: «نکنه دلت میخواد پیون برسه و ما رو توی این وضع ببینه؟»
جونگکوک به سطح مواج آب نگاه میکرد. برای چند لحظه، تصور این که پیون وسط این معرکه سر برسه، نگرانش کرد. پس آهسته چرخید. به اندازهای که تنها نیمرخ صورت و بدنش برای جیمین آشکار شد.
YOU ARE READING
TheHeart فصل دوم با کاپل کوکمین به زودی
Historical Fictionنیمهی روح اون پسر، یک ببر بود! . . . . ژانر: تاریخی|افسانهای|معمایی|رمنس|اسمات با الهام از سریال زیبای The Untamed و Dark و همچنین، رمان مشهور The Husky and his white cat Shizun تکمیلشده✓ به قلم بلکاستار موزهی داستان که شامل موسیقی و فنارتها...