Part: 56/80
Words: 1.5k
Vote: 118
Cm: -
Music2: Man or monster by Sam Tinnesz
Note: Now I'm getting anxious since you're keeping up with me.
.
.
.🎵Lyrics:
In your hands,
There's a touch that can heal.
But in those same hands,
Is a power that can kill.
.
.
." قربان من نگرانم. الان حدود دو روزه که بانو از اون عمارت بیرون نیومدن. "
هونینگ بیاعتنا به ندیمهی دلواپسی که همراهشروی پله ایستاده بود، دستش رو داخل دستکش فرو میکرد:
" نیازی نیست نگران باشی. این چیزیه که ایشون پیشبینی میکردن. به هر حال از بین بردن طلسم زخم قرار نیست به این راحتی اتفاق بیفته. "
" چقدر دیگه قراره طول بکشه؟ "
" کسی نمیدونه. "
ندیمه بیش از پیش نگران شد، دوباره به حرف اومد:
" نظرتون چیه سری به داخل عمارت بزنیم؟ ممکنه حادثه- "
" گفتم که، نیازی نیست! بانو خودشون حدس میزدن شکستن طلسم طولانی بشه. "
نگاهی به شاهینِ سیاه انداخت که روی بام عمارت جا خوش کرده بود و با همون غرور همیشگیش دور دستها رو تماشا میکرد:
" هر اتفاق بدی بیفته، ایشون بهمون علامت میدن. پس جای نگرانی نیست. تنها حادثهی بدی که ممکنه رخ بده، مُردن اون شاهزادهی کودنه اونم به خاطر خالی شدن تنش از خون! "
هونینگ دستهاش رو مشت کرد تا دستکشش رو تنظیم کنه.
" تصورِ این که بانو و اون پسره دارن تنِ لختشو میبینن و خونِ شیرینشو مینوشن دیوونهم میکنه! "
ندیمه نگاهی گیج به هونینگ انداخت. سر از حرفاش درنمیاورد. این شد که هونینگ ناگهان به خودش اومد و گلوش رو صاف کرد:
" بحث با من کافیه. برو مطمئن شو ندیمهها همگی به صف و آماده بشن. هر لحظه ممکنه بانو بیدار بشن و نیاز به رسیدگی داشته باشن... "
چشم سمت ورودی بستهی عمارت گردوند:
" کنجکاوم هر چه زودتر شمایلِ بالهای ملکه رو ببینم. "
.
.
.تاریک بود و نورِ شمعی به کمک چشمهاش نیومد. وزنی روی سینه حس میکرد و موهایی روی بینی و گونههاش ریخته بودن. موهایی بلند که با برخورد به پوستش قلقلکش میدادن و کاری میکردن فاصلهی بیشتری از خوابآلودگی بگیره.
تهیونگ بدنش رو روی نرمیِ زیرش چرخوند. وقتی به پهلو قرار گرفت، سری که روی سینهش افتاده بود به سمتی سُر خورد و سنگینیش از روی بدن تهیونگ کنار رفت. لباسی به تن نداشت. تماسِ هوا رو با پوستش احساس میکرد.
کسی مویه میکرد. نالههایی ضعیف و کمجون رو به سختی میون تاریکی میشنید که از سمتی به گوشش میخورن. مغزش ردِ اون صدای ناچیز رو دنبال کرد و تهیونگ رو مجبور کرد بدن برهنهش رو بیشتر تکون بده.
VOCÊ ESTÁ LENDO
TheHeart فصل دوم با کاپل کوکمین به زودی
Ficção Históricaنیمهی روح اون پسر، یک ببر بود! . . . . ژانر: تاریخی|افسانهای|معمایی|رمنس|اسمات با الهام از سریال زیبای The Untamed و Dark و همچنین، رمان مشهور The Husky and his white cat Shizun تکمیلشده✓ به قلم بلکاستار موزهی داستان که شامل موسیقی و فنارتها...