Go with music above
" Someday, I'll destroy you! "
" سرورم؟ "
جیمین این بار به آرومی، بدون این که در مورد طعمِ تلخِ جوشوندهی توی دستش به نامجون غُر بزنه، آهسته اون رو مینوشید و سایهی مژههای بلندش به روی گونههای سفید و تمیزش افتاده بود که هر بار بعد از بیدار شدن از خواب، مثل همین لحظه، صورتیِ کمحالی و ملایمی به خودشون میگرفتن.
نامجون که جوابی از شاهزاده دریافت نکرده بود، ادامه داد:
" احساس میکنم چیزی هست که خاطر شما رو آزرده کرده. من این جام که در موردش بشنوم شاهزادهی عزیز. "
جیمین لب از کنارهی کاسهی مسی برداشت. لبهای تلخش رو لیس زد و بدون این که نگاهی خرجِ مقابلش و صورتِ منتظرِ نامجون کنه، مختصر جواب داد:
" خوبم. "
این حالتِ تدافعیِ جیمین، نامجون رو نگرانتر کرد. چندبار پلک زد و تلاش کرد از جملههای مناسب در مقابل اون پسر استفاده کنه. شاهزاده اخیرا حرفی راجع به این که تمریناتش با معلم هنرهای رزمی چطور پیش میره، به نامجون نمیزد. حتی وقتی پزشک قدبلند برای گرفتن نبضش جلو میومد و لمسش میکرد، جیمین نگاهش رو میدزدید و اون قدر ساکت باقی میموند تا دوباره تنها بشه.
" اما شما هرگز شبیهِ این نبودین. اخیرا کمتر حرف میزنین، حتی با من! خطایی از من سر زده سرورم؟ "
جیمین بیطاقت شد، کاسه رو یک نفس سر کشید و پایین آورد. با حرکاتی شدید لب و دهان آغشته به داروش رو به کمک دستمالی پارچهای پاک کرد و جواب داد:
" نه، ربطی به تو نداره. "
جیمین از حرفزدن امتناع میکرد. نامجون به وضوح میدید اون چشمها دارن دروغ تحویلش میدن. شاهزاده ازش دوری میکرد و توی خودش و تنهاییش فرو میرفت. انگار این بار با نامجون هم غریبه شده بود.
نامجون فکر کرد به اندازهی کافی برای این که شاهزاده لب باز کنه، صبر کرده. این بار خودش بود که باید کاری میکرد و این وضعیت رو تغییر میداد؛ پس جلوتر رفت، از محلِ خوابِ جیمین که تختی عظیم روی دو پلهی باریک، سنگی و کمارتفاع بود بالا رفت، به شاهزاده نزدیک شد و کاسهی خالی رو برداشت و روی میز گذاشت:
" چرا با من حرف نمیزنین؟ "
پایینِ تخت، روی زمین زانو زد و نزدیکِ پای شاهزاده نشست. جیمین قدری تکون خورد و از فاصلهی کمش با نامجون معذب شد، اما این باعث نشد پزشکِ جوانِ قصر منصرف بشه. با تُنِ صدای ملایم و خونسردش ادامه داد:
" من همیشه محرمِ اسرار و دوستِ شما بودم. الآن هم چیزی عوض نشده، جز این که شما از من پرهیز میکنین. چه دلیلی داره که دیگه منو لایق نمیدونین؟ "
VOCÊ ESTÁ LENDO
TheHeart فصل دوم با کاپل کوکمین به زودی
Ficção Históricaنیمهی روح اون پسر، یک ببر بود! . . . . ژانر: تاریخی|افسانهای|معمایی|رمنس|اسمات با الهام از سریال زیبای The Untamed و Dark و همچنین، رمان مشهور The Husky and his white cat Shizun تکمیلشده✓ به قلم بلکاستار موزهی داستان که شامل موسیقی و فنارتها...