شصت و هشتم. سیاه‌تر از بال‌هات

1K 295 98
                                    

نامجون با تنی غرق درد توی آبِ گرم رها شده بود و از بین بخار‌‌های گرم در حال پرواز تصویری از تهیونگ رو می‌دید که سمت جیمین می‌رفت. انگشت‌هاش وحشیانه شکسته شده بودن و استخون صورتش تیر می‌کشید. می‌خواست تکون بخوره و جلو بره تا جیمین رو از آب بیرون بکشه اما بدنش از صدای ذهنش پیروی نمی‌کرد. با ضعف سر بالا گرفت و ناله کرد.

.
.
.

ببر به جلو خم شده بود و خیره به صورتِ شاهزاده توی آب، با صدایی بلند غرش کرد. موی سفیدِ جیمین اطراف صورتش شناور شده بود و می‌رقصید. خون، آهسته، جلوی صورتش پیچ می‌خورد و با ظرافت رشته می‌شد تا وقتی که آب رو رنگی کنه. ببر دوباره غرید و این بار حسِ این رو داشت که داره با تمام وجود جیمین رو صدا می‌زنه تا دوباره چشم باز کنه.

.
.
.

تهیونگ روی دو پا توی آب نشست. دست جلو برد و زیر کمر و زانوی جیمین رو نگه‌داشت. با یک حرکت، وزن جیمین رو روی بازوهای قدرتمند و عضله‌ایش از آب بیرون کشید. آب با صدایی تند از سر و روی جیمین چکیدن گرفت و موی خیسِ شاهزاده‌ی زال به دست و بال تهیونگ چسبید.

امپراتور تنِ از هوش رفته‌ی اسیرش رو روی دست گرفت و با دقت به صورتش خیره شد. لب‌های پُر و برجسته‌ی پسر آهسته تکون می‌خوردن: " تهیونگ! "

صداش اون قدر ضعیف بود که اگه تهیونگ به اون لب‌ها چشم ندوخته بود و منتظر نگاهشون نکرده بود، هرگز چیزی به گوشش نمی‌خورد.

" باید ببریمش به اقامتگاه. "

تهیونگ راه افتاد. توی آب قدم برداشت و جلو رفت. نامجون رو بی‌اعتنا پشت سر رها کرد و از آب بیرون رفت. پا روی پله‌های سنگی گذاشت و تنِ خیسش رو از آب خارج کرد. قطره‌های آب از کمر، شکم و زانوهاش روی سنگِ زیر پاش می‌ریختن و همه جا رو خیس و لیز می‌کردن. تهیونگ اهمیتی نداد. شمرده و آروم سمت خروجی حرکت می‌کرد و ببرِ سیاه و سفیدش درست پشت سرش حرکت می‌کرد. انگار می‌رفت تا با تمام قُوا از هر دوشون محافظت کنه. چشم‌های عسلیش از شاهزاده جدا نمی‌شدن؛ ظاهرا اونم می‌دونست و نگران بود.

" اون چیزیش نمیشه. نترس. "

تهیونگ با لباسی که به کمرش چسبیده بود، هم‌چنان می‌رفت. جیمین رو با قدرت به خودش چسبوند و دوباره به چهره‌ی بیهوشش خیره شد:

" نترس تهیونگ. "

.
.
.

جیمین رو روی ملافه‌ها خوابوند. تخت آهسته شروع به خیس شدن کرد. بدن جیمین هنوز آب داشت. اما چه اهمیتی داشت؟ تهیونگ به تندی موی سرش رو کنار زد تا محل ضربه رو پیدا کنه. از اون جایی که جیمین به پشت افتاده بود، پس تهیونگ هر دو دستش رو زیر سر پسر فرو کرد و انگشت لای مو‌های خیسش‌ چرخوند. گردنش رو لمس کرد و دنبال زخمش گشت.

TheHeart فصل دوم با کاپل کوکمین به زودیOnde histórias criam vida. Descubra agora