صاحب این کلاب یکی از دوستای نزدیک لیسا میشد و به همین دلیل مارو به قسمت وی آی پی راهنمایی کردن. اینجا خیلی ارومتر بود که من واقعا بابتش ازش ممنونم.
"میبینم پیداش کردی؟"
مردی پرسید و اونجا ایستاد. شخصی که جلوم ایستاده بود رو فقط میتونم قدبلند، برنزه و خوشتیپ توصیف کنم. فقط از هیکلش فهمیدم که مثل یه ابریشم نرمه. یجورایی شبیه لیسا. کت شلوار مشکی و پیراهن سفید، همراه با عینک ریبنش واقعا برازندش بود.
"اره مارک، ابن همون زنیه که در موردش بهت میگفتم. اسمش جنیه. جنی، این مارکه، صاحبخونه و بهترین دوستم."
از اینکه اون در موردم بهش گفت تعجب کردم.
"تبریک میگم."
لبخند زدم."ممنونم."
با قدردانی جواب داد."مطمئنا اون برای تو خیلی خوبه."
مارک با خنده از سر تا پای من نگاه کرد."خفه شو عوضی."
لیسا با اینکه میدونست شوخی میکنه اما بازم جوابشو داد. مارک دستشو دراز کرد و من مودبانه تکونش دادم.
"عوضی ول کن دیگه."
لیسا برای مارک که دستمو محکم گرفته بود اخم کرد."اون یه لاس زنه."
لیسا توی گوشم زمزمه کرد."شنیدم."
مارک خندید.زنی قدبلند و لاغر به سمتش اومد. اون شبیه یکی از مدلای لباسای مشکی روبرتو کاوالی به نظر میرسبد. پوستش صاف مثل کره ایا و موهاش بلند مشکی بود.
"این نامزد من یجی هست."
"از آشنایی باهات خوشبختم."
بهش گفتم."منم همینطور."
لبحند زد."خب نظرتون در مورد کلاب چیه؟"
درحالی که همگی مینشستیم مارک پرسید."چشمگیره."
لیسا جواب داد.
"حتی از پنج کلاب دیگت هم چشمگیر تره."
اون در مورد موفقیت های مارک شوخی کرد."ممنونم."
اون باوجود کنایه لیسا جواب واقعا داد."خب جنی تو باید یه زن باورنکردنی باشه اگه بتونی این آدمو بیشتر از دو ثانیه مشغول نگه داری."
لیسا انگشتشو براش چرخوند و همه خندیدن. قبل از اینکه مارک بطری شامپاین باز کنه کمی صحبت کردیم. اون سر بطزی رو سمت ما گرفت و کمی از اون روی ما ریخت.
"چه مرگته!"
لیسا وقتی خیس شد عصبانی شد.
"آشغال عوضی! حیف که افتتاحیته!""اگه نبود میخواستی چه غلطی بکنی؟"
مارک هنوز کارش با اون بطری تموم نشده بود که بطری دیگه ای باز کرد. وقتی صدای موسیقی بلند تر شد هیجان مردم بیشتر شد.
(اینجا یه چیز دیگه گفته بود و کلا منظورش همین بود😑)
DU LIEST GERADE
Sin City (Jenlisa GP) {Translated}
Fanfiction"من معتقدم که تو موافقت کردی امشب بیای چون چیزی رو میخوای که تو خونه پیدا نکردی." اون صدایی داشت که برای صحبت سکسی مناسب بود. بی عیب و نقص بود. "میتونم تو چشمات ببینم که تو به شدت احتیاج داری که توسط شخصی به طور نفس گیر، به اندازه خودت لطیف به فاک...