"سلام عزیزم."
دستامو دور جیمین حلقه کردم و منو محکم بغل کرد.
"چند سالیه ندیدمت."قبل بیرون زدن از خونه به جیمین زنگ زدم و اون یک ساعت بعد به باشگاه اومد.
"واو!"
جیمین چشماشو روی هر قسمت از بدنم چرخوند."خیره کننده شدی. موهات خیره کننده تره. لبخندت بزرگتر شده. اگه یکی دیگه جای تو بود، فک میکردم که هنوز لیسا به فاکت میده."
به تمسخر ادامه داد.
"حتی میدونی کجا هستی، دوشیزه؟"موهای خیس عرقمو از صورتم دور کردم و سعی کردم نگاهش نکنم. به اعماق وجودم نگاه میکرد. بهش نگاه نمیکردم اما انقدر خوب نمایش بازی میکرد که میدونستم بهم خیره شده و داره قضاوتم میکنه.
"این چیزی نیست که تو فکر میکنی."
دروغ گفتم."خب، اون اسمشو روی کونت خالکوبی نمیکنه؟"
"چرا باید اینطوری بگی؟"
"اوه عزیزم، را بهتری برای گفتنش هست؟"
اون طوری گفت تا اونجا که میتونست دراماتیک باشه باعث شد بخوام تو پوست خودم نگنجم.
"تردمیل؟"
ازش پرسیدم."دوچرخه؟؟؟"
التماس کرد.سرمو تکون دادم، امیدوارم کمی نرمش کنه.
جیمین در آخر از دوچرخه بالا رفت. علیرغم اینکه از من چشم برنمیداشت بدون اینکه چیزی بگم بهم حمله کرد.
با نگاه تیز و متمرکزی گفت:
"میخوام آشکارا اعتراف کنی که هنوز باهاش میخوابی.""من هنوز باهاش میخوابم."
اعتراف کردم.
"بعد از اون رفت و آمدا دوباره برگشتم. من هنوز باهاش میخوابم پس ولم کن. خواهش میکنم، من سزاوارشم.""این اولین قدم برای بهبودیه."
جیمین نیشخند زد."اون مواد مخدر نیست. اون فقط..."
من عقب افتادم و نمیدونستم چطوری کارو تموم کنم."...میدونه چطوری از دیکش استفاده کنه."
جیمین اضافه کرد و من به اطراف نگاه کردم ببینم آیا کسی حرفشو شنیده."با وجود این همه اوقات فراغت سخته که ازش دور بشم. اون خیلی دوست داشتنیه. اگه من به دیدنش نرم، حس میکنه موظفه به خونم بیاد و منو بگیره."
"این خیلی جذاب به نظر میاد."
جیمین لبشو گاز گرفت و گفت.
"تو نمیدونی که چقدر خوش شانسی. من کسی رو که بخواد بهم تسلط داشته باشه میکشم."بدون هیچی خندیدم. باید میدونست چقدر عمیقم.
"خوب بودن سخته. لعنتی تقریبا غیرممکنه."
"بگو کاری که میکنم اشتباهه، دارم به شوهرم صدمه میزنم. بهم بگو که لیسا قراره بیچارم کنه و من هیچ جایگاهیی برای اون ندارم. بهم بگو که دارم احمقانه ترین کار اشتباه زندگیمو انجام میدم. خواهش میکنم جیمین. بهت التماس میکنم."
CZYTASZ
Sin City (Jenlisa GP) {Translated}
Fanfiction"من معتقدم که تو موافقت کردی امشب بیای چون چیزی رو میخوای که تو خونه پیدا نکردی." اون صدایی داشت که برای صحبت سکسی مناسب بود. بی عیب و نقص بود. "میتونم تو چشمات ببینم که تو به شدت احتیاج داری که توسط شخصی به طور نفس گیر، به اندازه خودت لطیف به فاک...