'جنی'من خیلی بد و سریع تو چاله افتادم و به نظر نمیرسه بتونم ازش در بیام. لیسا یه زن باز بود که دقیقا میدونست چی باید بگه تا منو وادار به زیر سوال بردن کارام بکنه و میدونه چیکار میکنم. من گذشتم. من حق ندارم از گذشته یا حتی حال اون برای این موضوع ناراحت بشم.
میدونستم که لیسا به خیلی از زنا از لحاظ سکس درگیر شده. اما دیدن ایرین که به اندازه یه الهه مرده جذاب بود، بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم صدمه دید.
این درک به تنهایی حس احمقانه و گناه در من بوجود اورد.
من ازدواج کرده بودم.
چند روز پیش زندگیم ترسیم شد. دقیقا میدونستم که چی میخوام. حالا عامل اصلی خودم بودم. من یه رابطه نامشروع داشتم، داشتم به کی دروغ میگفتم. باید بیخیال لیسا میشدم و میذاشتم زندگیش رو با زنی که تو دسترسشه سپری کنه. من نباید به کای خیانت میکردم، نباید دیگه ازدواجمون رو به تمسخر میگرفتم. همونجا به خودم و لیسا صدمه زدم اما نتونستم. حالا که بهش فک میکنم من نمیخواستم و نمیتونم ببینم لیسا بیشتر از هر چیز دیگه صدمه دیده.
میدونستم که رفتن به خونه و تظاهر کردن طوری که انگاری تغییری تو رابطمون اتفاق نیوفتاده یه دردسر ذهنی میشه. وانمود کنم که همسر خوبی بودم. وانمود کنم که من به بدترین روش به شوهرم خیانت نکردم. این اتفاق با لیسا فقط یه بار اتفاق نیوفتاده. این کار به واقعیت منجر شده. حتی با وجود اینکه میدونستم اشتباهه نتونستم جلوش رو بگیرم. لعنتی من آماده نبودم، نمیخوام پس تمام تلاشم رو میکنم این رازو پیش خودم نگه دارم تا زمانی که آماده چیزی که بینمون اتفاق میوفته باشم.
معمولا وقتی کای برای شام میومد خونه همه چیز از قبل آماده و روی اجاق بود. پس وقتی به خونه میرسید سرد نمیشد. هرچند، بیشتر روز رو با لیسا سپری کردم و بعد سعی کردم از اختلافات بین خودشو و دوست دخترش یا هرکدوم از دوستاش فرار کنم.
من یکی غذاهای مورد علاقه کای استیک با سیب زمینی سرخ شده و مارچوبه رو آماده کردم. یه بطری شراب باز کردم و یه لیوان برای خودم ریختم بعد تو یه ثانیه کل لیوانو قورت دادم.
همونطور که سومین لیوان رو میریختم کای داخل شد. وقتی کیفی که برای هدیه کریسمس براش خریده بودم و گذاشت و کنارم نشست، لبهای خودشو روی مال من فشرد.همینطور که بشقاب کای رو آماده میکردم، ذهنم به همون چیزی که تو فروشگاه اتفاق افتاد برگشت و غذا رو تو یخچال نگه داشتم.
داشتم به لیسا فک میکردم. برام جالبه بدونم یه رابطه عادی باهاش چطوری میتونه باشه؟ شک دارم که اون اصلا رابطه اساسی داشته. شرط میبندم که اون در تمام زندگیش ثابت قدم و سینگل بوده. هدفش از قرار با کسی که حتی نمیخواد باهاش ازدواج کنه چیه؟ کدوم ادمه که نمیخواد ازدواج کنه؟ منظورم اینه که گزینه جایگزین چیه؟ تعجب میکنم که چی یا کی اونو اذیت کرده. در مورد گذشتش، والدینش و کودکیش تعجب میکنم. جالب شدم بدونم چی یا کی باعث شده لیسا به چیزی که الان هست تبدیل شده.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Sin City (Jenlisa GP) {Translated}
Hayran Kurgu"من معتقدم که تو موافقت کردی امشب بیای چون چیزی رو میخوای که تو خونه پیدا نکردی." اون صدایی داشت که برای صحبت سکسی مناسب بود. بی عیب و نقص بود. "میتونم تو چشمات ببینم که تو به شدت احتیاج داری که توسط شخصی به طور نفس گیر، به اندازه خودت لطیف به فاک...