بچرخ تا بچرخیم

121 19 0
                                    


جنگ جهانی شروع شد

________

جون هی:

نیم ساعت زودتر از ساعتی که منیجر اکسو گفته بود رسیدم.از بین جمعیت رد شدم و رو به نگهبان گفتم:
_سلام من استایلیست جدید اکسوام.
نگهبان:کارتتون لطفا.
کارتی رو که با پست برام فرستاده شده بود رو از کیفم بیرون آوردم و نشون دادم.
نگهبان:می تونید برید داخل سمت چپ دومین اتاق.
_ممنونم
در رو که باز کردم یه اتاق بزرگ و روشن رو دیدم واقعا برای میک آپ مناسب بود جلوی هر آینه وسایل گریم و مو آماده بود دستم رو کشیدم روی قلموهای آرایشی، نرمیش آرومم میکرد.
_خانم کیم درسته؟
یکم جا خوردم ولی خودم رو خونسرد نشون دادم.برگشتمو و لبخند زدم.
_شما هم منیجر اکسویید؟درسته؟
منیجر:از آشناییتون خوشبختم.
_منم همینطور.
منیجر:اکسو الان رسیدن تا چند دقیقه دیگه میان اینجا برای اجرای اول لباسای رگال کنار دیوار رو می پوشن...
هنوز حرفش کامل نشده بود که اکسو با سر و صدا داخل شدن.
من رو که دیدن کنجکاو کنار منیجر ایستادم.
نوبت معرفی بود.
_آنیونگ هاسئو کیم جون هی استایلیست جدیدتون هستم.
همه سلام کردن فقط چند نفرشون لبخند زدن بیه خیلی عادی نگاهم کردن.
شاید به خاطر تیپ دخترونم بود موهام رو که خرگوشی بافته بودم تا شونم بود و بافت تقریبا گشادم با دامن پلیسم بیشتر به دختر کوچولوها شبیه بود تا یه دختر بیست و سه ساله.
بی توجه به من هر کدوم رفتن سمت لباساشون درسته توقع رفتار دوستانه نداشتم ولی این همه سردی خیلی ظالمانه بود.
یکی با عجله در رو باز کرد رو به منیجر با نفس نفس گفت:منیجر دوتا از میک آپرا زنگ زدن گفتن تصادف کردن نمی تونن بیان.
یکی از میک آپرا:حالا چکار کنیم؟ اولین اجرا دوازده نفرست ما نمی تونیم همه رو میکاپ کنیم.
منیجر یکم فکر و بعد به من نگاه کرد.
منیجر:جون هی شی شما توی رزومه نوشته بودی که دوره گریم رو کامل گذروندید درسته؟
_بله دوران دانشجوییم یاد گرفتم.
منیجر:میدونم برای کارت این نیست ولی امروز برای میک آپ به بقیه کمک میکنی؟
یوالی بود میپرسید اگه میگفتم نه که اخراجم میکرد پس ناچار قبول کردم.
اکسو کی رو به من سپردن اولین نفر بکهیون نشست.
لباسشون کت و شلوار بود موهاش رو پایین دادم و خط چشم تقریبا نازکی رو کشیدم.
کار بکهیون که تموم شد به ترتیب چانیول دی اوسهون کای و سوهو رو آماده کردم.
ایستادم رو به روی چانیول تا گره کراواتش رو درست کنم ولی دستم نمی رسید خودش هم خم نشد.
یه نفس عمیق کشیدم یکی از صندلی ها رو آوردم چون بلند بود روی زانوهام روی صندلی نشستم خیلی سریع لباسش رو مرتب کردم.
تا خواستم یقه کای رو مرتب کنم صدای داد شنیدم.
صورت بکهیون خیس آب شده بود دست سهون هم لیوان بود. اون همه صورت بکهیون رو آماده کرده بودم،همش به باد رفت.
دوباره نشستم اول موهای خیسش رو سشوار کشیدم و بعدش صورتش رو دوباره گریم کردم از قبل هم بهتر شد.
نمی دونم چقدر طول کشید ولی کار همشون تموم شد و رفتن روی استیج خسته نشستم روی صندلی کار مزون راحت تر بود فک میکردم پسرا با موهای کوتاهشون کار کمتری داشته باشن ولی همش خیال خام بود.
به ساعت نگاهی انداختم تا چند دقیقه دیگه اجراشون تموم میشد و دوباره مثل زلزله روی سرم میریختن.
دستام حسابی رنگی شده بود رفتم به سرویس بهداشتی و شستمشون تا خواستم در رو باز کنم صدای خنده بکهیون رو شنیدم گوشم رو گذاشتم روی در.
بکهیون:قیافه اش رو دیدی؟ کارت خیلی خوب بود سهون فردا پشیمون میشه میره.
باز زدن زیر خنده منظورشون به من بود؟
سهون:چانیول هیونگ که بدتر بود دیدی چطوری روی صندلی لق میخورد تا تونست لباس چانیول رو مرتب کنه.
بکهیون:آخ کاش قد منم بلند بود حسابی بهش میخندیدم.
صداهاشون که دور شد اومدم بیرون.دستام رو زدم به کمرم و زل زدم بهشون.
_حالا پا روی دم من میزارین آره؟باشه بچرخ تا بچرخیم هنوز نمی دونین کیم جون هی چه آدمیه!

Lucky_بکهیونWhere stories live. Discover now