5.خانم استایلیست

109 14 1
                                    

جون هی:
کار روز کنسرت حسابی منو خسته کرد و تا ظهر خوابیدم هنوز احساس خستگی داشتم و بی هدف روی تختم موندم.
پهلو به پهلو که شدم روی عسلی تختم چند تا عروسک جدید دیدم هوشیار تر شدم و یکم که دقت کردم دیدم عروسکای اکسو هستن دوازده تا خیلی بامزه بودم نیم خیز شدم آوردمشون روی تختم.
داشتم ذوق عروسک دی او رو میکردم که عروسک بکهیون رو دیدم لبامو بهم فشار دادم یاد کارای دیشبش افتادم عروسکای اون سه تا نامرد رو برداشتم.
بندهای کنار تختم بستم دور گردنشون و به پرده ی اتاقم آویزنشون کردم.
زدم زیر خنده دارشون زده بودم ولی با لبخند نگاهم میکردم. 

یه سیلی زدم به بکهیون و بلند گفتم:اسهالت خوب شد جناب بیون؟ امیدوارم خوب منو شناخته باشی.
_داری با کی حرف میزنی؟
ترسیده برگشتم پدرم بود.
_بابا ترسیدم.
پدر:چرا این بیچاره ها رو آویزون کردی؟
_حقشونه باید آدم بشن

پدر:دختر من خیلی مهربون بود راستشو بگو نکنه دختر منو خوردیو تو یه جادوگری؟
_آره یه جادوگر بدجنس
پدر:دختر منو پس بده
تا به خودم بیام پدرم منو گذاشت روی کولش و برد پایین.
محبت خونه باعث شد یکم اکسو رو بیخیال بشم تا دو روز بعد روز ضبط تبلیغ لوته.
سه ساعت زودتر از رسیدن لکسو کی رفتم به محل فیلم برداری برای شش تاییشون لباس انتخاب کردم چند جای پیرهنا اتو میخواست که دادم اتو کنن.
داشتم پیرهن رو میبردم که اکسو رسید داشتن با کادر و عوامل سلام میکردن که چشم بکهیون به من خورد جوری اخم کرد که ترسیدم شک نکنم ماجرای قرص اسهال رو فهمیده بود.
اکسو که به روبه روم رسیدن سلام کردم فقط سوهو با خوش رویی جوابمو داد بقیه یا سر تکون دادن یا خیلی آروم سلام کردن.
اول سوهو و سهون نشستن به میک آپرها سفارشای لازمو کردم گفتم موهای هردوشون رو به پایین درست کنن.
کارشون تموم شد و رفتن که لباس بپوشن چانیول و بکهیون نشستن موهای چانیول رو حالت کاما و بکهیون رو به بالا انتخاب کردم هنوز دو قدم دور نشده بودم که دیدم بکهیون صدام زد.
بکهیون:خانم استایلیست؟
_بله
بکهیون:من این مدل مو رو دوست ندارم.
_اما با لباستون این مدل مو بهتر میشه.
بکهیون:مگه موهای من نیست؟ منم میگم دوست ندارم.
_منم استایلیستم و میگم این مدل مو بهتره.
سوهو که تازه از اتاق بیرون اومده بود رو به بکهیون گفت:بکهیون بزار استایلیست کارش رو انجام بده اگه دوست نداشتی اون وقت عوضش کن.
بکهیونم بی حرف قبول کرد لبخندی زدم و رفتم طرف سهون.
کار میک آپر که تموم شد همه گفتن که موهاش خوب شده اونم ناچار قبول کرد.
کار فیلم برداری خیلی طول کشید بکهیون و کای هم تمام مدت صدام میزدن تا موها و لباساشونو درست کنم.حسابی خسته شده بودم. طرفای عصر بود که کار تموم شد.
خوشحال رفتم که کیفمو بردارم اما منیجر اکسو صدام زد.
منیجر:جون هی شی یک لحظه.
_بفرمایید
منیجر:ببخشید که الان میگم اما برنامه کنسرت ژاپن یکم جلو افتاده فردا صبح پرواز داریم.
_فردا صبح؟
منیجر:بله فردا توی فرودگاه بلیطتون رو میدم
_باشه
منیجر:خسته نباشید من دیگه میرم.
ناراحت خداحافظی کردم از دست این کار زندگی بمونم خیلی خوبه.
کیفمو برداشتم و رفتم بیرون بهترین صحنه دنیا دوچرخم بود این یعنی خونه و استراحت.
اما جلوتر که رفتم تبدیل شد به بدترین صحنه دنیا هر دو چرخ دوچرخم پنچر شده بود.
روی دستش یه تکه کاغذ بود با حرص جداش کردم و خوندمش:
امیدوارم یادگاری خوبی باشه برای یه استایلیست مهربون و خوش سلیقه _

بیون بکهیون_

شده خودمم بمیرم فردا اون هواپیمای لعنتی رو منفجر میکنم تا از دستت راحت شم بیون بکهیون

تا موها و لباساشونو درست کنم.حسابی خسته شده بودم. طرفای عصر بود که کار تموم شد.خوشحال رفتم که کیفمو بردارم اما منیجر اکسو صدام زد.

منیجر:جون هی شی یک لحظه.

_بفرمایید

منیجر:ببخشید که الان میگم اما برنامه کنسرت ژاپن یکم جلو افتاده فردا صبح پرواز داریم.

_فردا صبح؟

منیجر:بله فردا توی فرودگاه بلیطتون رو میدم

_باشه منیجر:خسته نباشید من دیگه میرم.

ناراحت خداحافظی کردم از دست این کار زندگی بمونم خیلی خوبه.کیفمو برداشتم و رفتم بیرون بهترین صحنه دنیا دوچرخم بود این یعنی خونه و استراحت.اما جلوتر که رفتم تبدیل شد به بدترین صحنه دنیا هر دو چرخ دوچرخم پنچر شده بود.روی دستش یه تکه کاغذ بود با حرص جداش کردم و خوندمش:امیدوارم یادگاری توبی باشه برای یه استایلیست مهربون و خوش سلیقه _بیون بکهیون

_شده خودمم بمیرم فردا اون هواپیمای لعنتی رو منفجر میکنمت تا از دستت راحت شم بیون بکهیون


----------

*سوال امروز بهترین جای دنیا از نظر خودت کجاست؟*

*از نظر من روی تختم زیر پتو*

Lucky_بکهیونWhere stories live. Discover now