5 سال بعد(2021) پاریس، فرانسه
جون هی:
تا صدای پاهاشون رو شنیدم اولین دری که دیدم رو باز کردم و قایم شدم. یک ساعت هست کل ساختمون دنبالم افتادن. کم کم صداهاشون رو هم واضح میشنیدم.
_کجا رفت؟ تو برو اون طرف رو بگرد!
+باشه پیداش کردی خبرم کن.
_من تسلیم نمیشم پیداش میکنم.
×دنبال تو میگردن؟
با شنیدن صدایی به این نزدیکی قلبم وایساد و سریع برگشتم.
_وای مارک سکته کردم! چرا اینطوری ظاهر میشی؟
مارک: ببخشید که خودت وارد اتاق کار من شدی!
_جان خودت برو اینارو رد کن برن، قول میدم یه هفته مرخصی بهت بدم.
مارک: آره مثل مرخصی قبلی هایی که گرفتم.
_مارک!!!
مارک:باشه باشه حرص نخور جوش میزنی.
همینطور که از من میخندید از اتاق رفت بیرون و چند دقیقه بعد برگشت.
_چی شد؟
مارک:رفتن خیالت تخت! حالا واسه چی از دستشون فرار میکنی؟
نفس عمیقی کشیدم و روی اولین صندلی نشستم.
_بابا خودت که میدونی به خاطر آندره. آسایش واسم نذاشته.
زد زیر خنده که با اخم نگاش کردم و ساکت شد.
مارک: باز چی گفته؟
_برای مصاحبه واسم لباس انتخاب کرده بپوشم فضول خان!
مارک:نکنه همون لباسی که دست منشیش بود؟ اون قرمزه؟
_آره همون!
باز زد زیر خنده
_آره بخند تو که مجبور نیستی اون لباس جلف رو بپوشی من بیچاره باید بپوشم.
مارک: خودت طراحیش کردی که. خودتم میگی جلف!
_ بله خودم طراحیش کردم نه واسه خودم، واسه یه آدم جلف.
مارک: قبول به نظرت احترام میگزارم، حالا خودت چی میخوای بپوشی!
_اون کت و شلوار مشکی که هفته پیش تو جلسه پوشیدم.
مارک:اون واسه جلسه تسلیت بود!
همینطور پوکر نگاهم کرد که تسلیم شدم.
_تو میگی چی بپوشم؟
مارک:آها این شد حرف حساب بیا دنبالم تا بگم چی بپوشی.
داشت از اتاق می رفت بیرون که صداش زدم.
_کجا؟ منو میبینن که!
YOU ARE READING
Lucky_بکهیون
Romanceچی میشه اگه خواننده معروف و پر انرژی اکسو بیون بکهیون و استایلیست تازه استخدام شده اس ام کیم جون هی که از شانس بد یا خوب، شباهت زیادی به بکهیون داره مجبور بشن هر روز همدیگه رو ببینن؟