***تهیونگ ویو***
از خونه بیرون رفتم و ماشین رو روشن کردم تا به جای خلوتی رسیدم، ماشین رو پارک کردم و این دفعه با خیال راحت گوشیمو برداشتم. با دیدن شماره ی جونگ جه هیونگ تماس رو وصل کردم... چند تا بوق خورد اما جواب نداد... بعد از دوبار زنگ زدن کلافه شدم و شماره ی خاله میسو رو گرفتم... خوشبختانه جواب داد.
+ تهیونگا پسرم حالت چطوره؟
با شنیدن صداش لبخندی زدم.
_ ممنونم خاله می سو... راستش میخواستم باهاتون صحبت کنم. با جونگ جه هیونگ هم تماس گرفتم اما جواب ندادن...
+ جونگ جه همینجاست... طبق معمول گوشیشو یه جایی گم کرده و روی سایلنته... میخوای گوشی رو بدم بهش؟
_ نه لطفا بزارید روی اسپیکر تا با جفتتون صحبت کنم.
بعد از مکث کوتاهی گفت :
+ خب روی اسپیکره.
همزمان صدای جونگ جه هیونگ اومد :
× تهیونگاااا چطوری پسر؟
صدای هیونگ همیشه پر انرژیه.
_ سلام هیونگ... ممنونم.
داشتم با خودم فکر میکردم که قضیه رو از کجا باید براشون توضیح بدم که جونگ چه هیونگ پرسید :
× خب چیزی شده؟ چی میخواستی بهمون بگی؟
نفس عمیقی کشیدم و جواب دادم :
_ راستش میدونم که در جریان اتفاقات دو روز پیش هستید... اینکه هوسوک یه نفرو زده بود.
× اهاااااا اونو میگی... وای دستش درد نکنه کارش عالی بود... به عنوان پدرش واقعا بهش افتخار میکنم... منم اونجا بودم دوتا لگد دیگه بهش تقدیم میکردم... خب چی شده نکنه در این مورد مشکلی پیش اومده؟
قبل از اینکه لب باز کنم صدای حرصی خاله میسو به گوشم رسید :
+ از دست تو جونگ جه اگر گذاشتی حرفشو بزنه... خب پسرم میگفتی...
لبم رو باز زبونم تر کردم و ادامه دادم :
_ بعد ما متوجه شدیم که اون مرد... استادمون هست... آقای مین استاد یکی از درسهای خیلی مهممونه. از وقتی که هوسوک اینو فهمیده میگه خجالت میکشم باهاش روبرو شم. تا الان نزدیک به ده بار وسایلشو جمع کرده تا برگرده بوسان ولی ما نذاشتیم... میخواستم شما هم باهاش صحبت کنید و منصرفش کنید... میدونید که هوسوک چقدر تلاش کرد تا بتونه توی این دانشگاه قبول شه... ما واقعا نمیدونستیم باید چیکار کنیم پس تصمیم گرفتیم از شما کمک بگیریم.
جونگ جه هیونگ آهی کشید و گفت :
× من با هوسوک صبحت میکنم و سعی می کنم تا منصرفش کنم... این همه به میسو گفتم این بچه رو اینقدر خجالتی بار نیاره... الانم نتیجش شد این...
YOU ARE READING
♡Pragma♡
Fanfictionپراگما (pragma) کاپل اصلی : سپ (sope) _ هوپگی (hopegi) کاپل فرعی : ویکوک (vkook) _ کوکوی (kookv) ژانر : رمنس، درام، روزمره، اسمات پارت پراگما خلاصه ی بوک هست. قبل از خوندنش از بوک نگذرید. [ پایان یافته / هپی اِند ]