12

599 79 53
                                    

*** یونگی ویو ***

حداقلش یه حسی بهم داری کلوچه مگه نه؟ اشکال نداره اگر که اون احساس تنفر باشه... اگر که نخوای الان ببینیم، هیچ اشکالی نداره، میرم یه جای دیگه تا تو راحت باشی.
آخرین نگاه رو بهش انداختم و از اتاق بیرون رفتم....
به محض باز کردن در، ته هویی رو دیدم که به نظر ناراحت میومد... پس پرسیدم :

_ خوبی ته هو؟

* ممنونم قربان... شما جایی تشریف میبرید؟

با یادآوری حرفهای هوسوک آهی کشیدم و جواب دادم :

_ آره چند روزی میرم خونه ی جین هیونگ... مراقب هوسوک باش، یه لحظه هم تنهاش نذار. فعلا بیست میلیون وون ریختم توی کارتی که باهاش خرید های خونه رو انجام میدید تا هر چیزی که خواست رو براش بخرید. یادتون باشه هر چیزی که خواست رو بدون چون و چرا قبول کنید، حتی اگر خواست خونه رو کاملا خراب کنید و یه مدل دیگه بسازید. خلاصه اینکه اصلا بهش سختی نمیدین. اگر اتفاقی افتاد یا حس کردی حالش خوب نيست حتما خبرم کن. در صورت نیاز زنگ میزنم و حالشو ازت میپرسم خب؟

* خیالتون راحت باشه. فقط کسی که آوردینش و بخاطرش این همه بادیگارد و خدمه رو استخدام کردید، کی هست؟ ممکنه بدونم؟

لبخندی زدم و گفتم :

_ اون... کسیه که بیشتر از هر کسی عاشقشم. اما بیشتر از هر کسی ازم متنفره.

بهت زده پرسید :

* اون... چطور میتونه؟

_ ازم ترسیده... فکر می‌کرد که یه استاد عادیم. اما... الان فکر میکنه که یه آدم خطرناکم که میخواد کلی بلا سرش بیاره...

کمی فکر کرد و گفت :

* اگر بذاره، کمی بهش نزدیک میشم و باهاش صحبت میکنم.

_ باشه. فقط یه چیز دیگه... مراقب باش کسی بهش نزدیک نشه و انگشت کسی هم بهش نخوره وگرنه قول میدم در حالی که زندست تیکه تیکه اش کنم.

قبل از اینکه بیشتر عصبانی بشم با اطمینان جواب داد :

* نگران نباشید... مراقبم.

با یادآوری اینکه الان حتما دلش برای مانگ تنگ شده تأکید کردم :

_ ته هو... به خانوادش زنگ بزن... بگو عروسک هاشو بیارن براش... و خونه رو بهش نشون بده، هر اتاقی که خواست ، حتی اتاق من رو، طبق میلش، براش دیزاین کنید. برای این کار هم از بلک کارتم استفاده کن و مسئول خرید ها خودت باش.

* خیالتون راحت باشه.

_ ممنونم.

بعد از سفارش هام به ته هو، از خونه بیرون رفتم، بلافاصله گوشیم رو درآوردم و با جین هیونگ تماس گرفتم.

_ سلام هیونگ چطوری؟

+ اووووه ببین کی زنگ زده... چطوری یونگیا؟

♡Pragma♡Donde viven las historias. Descúbrelo ahora