***هوسوک ویو***
به محض اینکه اسم استاد مین رو شنیدم خودم رو پرت کردم توی اتاق... ازش خیلی خجالت میکشم، کل دیروز رو مثل اسب لم داده بودم توی بغلش. تازه جلوش بالا اوردم. وایی با چه رویی باید برم جلوش؟ اگر نرم ازش تشکر کنم هم میگه اون همه براش زحمت کشیدم مثل بزغاله اومد جلوم یه تشکر هم نکرد...ولی واقعا خیلی سخته روبرو شدن باهاش اب میشم از خجالت.
داشتم با خودم کلنجار میرفتم که صدای زنگ در اومد و بعدش صدای کوک که میگفت:_ خوش اومدید استاد بفرمایید داخل.
+ ممنون کوک. موش کوچولو چطوره؟ من اینا رو براش اوردم .
و بعدش صدای خنده ی نخودی کوک اومد که میگفت :
_ خیلی ممنون استاد. شما بشینید منم الان میام.
کلافه و با بیچارگی نشستم روی تخت که کوک اومد داخل اتاق و در حالی که سعی داشت جیغ نزنه پرسید :
_ هوسووووک چرا اومدی توی اتاق اومده تو رو ببینه ها. بیچاره به اندازه ی سفارش شیرینی یه عروسی هم برات شیرینی آورده. زشته نیای بیرون.
= کوکی باور کن خجالت میکشم من جلوش بالا اوردم باورت میشه؟ و دیدی که تمام روز منو بغل کرده بود و منم انگار که تشک خوش خواب گیر اورده باشم لم داده بودم توی بغلش .
کوبید توی پیشونیش و گفت :
_ دیوونه با اخلاقی که من از استاد مین سراغ دارم همه ی دانشجو ها به یه ورشن . این که این همه کار کرده برات یعنی خودش دوست داشته از کجا معلوم ازت خوشش نیومده باشه ها؟
پوکر بهش نگاه کردم.
= باشه باشه جوک قشنگی بود .
شونه ای بالا انداخت و به سمت در رفت.
_ نمیخوای باور کنی؟ اشکالی نداره...امتحان میکنیم حالا که حالت سر جاشه و میتونی به کاراش دقت کنی.
= گیجم نکن کوک بگو چی تو سرته؟
با یه لبخند شیطانی برگشت پیشم و توی گوشم گفت :
_ بهش نمیگم کاملا خوب شدی دراز بکش بعد از چند دقیقه میام میبرمت بیرون . ریکشنشو ببین اونوقت میفهمی جوک میگم یا نه.
پاهامو با استرس تکون دادم و اعتراض کردم :
= کوکی نمیشه من بلد نیستم نقش بازی کنم.
دوباره سمت در رفت و دستور داد :
_ همین که گفتم . حالا دراز بکش تا من برم .
از اتاق رفت بیرون و همون لحظه صداش اومد:
_ خداروشکر چند دقیقه ای هست که تبش پایین اومده. از صبح خیلی تب داشت ... از این شیرینی هایی که اوردین حتما براش میبرم خیلی ضعیف شده. عاااا شما قهوه دوست دارید یا نسکافه؟
YOU ARE READING
♡Pragma♡
Fanfictionپراگما (pragma) کاپل اصلی : سپ (sope) _ هوپگی (hopegi) کاپل فرعی : ویکوک (vkook) _ کوکوی (kookv) ژانر : رمنس، درام، روزمره، اسمات پارت پراگما خلاصه ی بوک هست. قبل از خوندنش از بوک نگذرید. [ پایان یافته / هپی اِند ]