*** هوسوک ویو***
نامجون شی سرم رو توی دستش فرو کرد و محتویات چند تا سوزن رو هم داخلش خالی کرد...
البته از اینکه قبلش چه کارهایی انجام داده بوده، اطلاعی ندارم، چرا؟ خب معلومه چون که ضعف کرده بودم و بالاخره باید یه چیزی میخوردم، پس با اینکه خیلی اشتها نداشتم، رفتم کافه‌ی سوهیون هیونگ و به جز دوتا کیک و سه تا بستنی چیز دیگه ای نخوردم. خیلی هم زود برگشتم... البته توی این فاصله هم نامجون شی به یونگی رسیدگی میکرد و نبود من مشکلی ایجاد نمی‌کرد.
ولی مطمئنم وقتی که یونگی بیدار شه و بفهمه از خونه رفتم بیرون... برام مشکل ساز میشه. آه امیدوارم که نفهمه یا کاری بهم نداشته باشه... توی همین افکار بودم که صدای نوتیف گوشیم منو به خودم آورد. پس دوباره از اتاق بیرون رفتم و پیام یونگ بوک رو باز کردم :
+ سانشاینم... حالت خوبه عزیزم؟ خواهش میکنم جوابم رو بده دارم از نگرانی برات میمیرم...
حالا که یونگی خوابه اشکالی نداره اگر جوابش رو بدم. پس تایپ کردم :
_ من خوبم یونگ بوکا تو چطوری؟ نه میتونم جوابتو بدم نگران نباش.
+ اون لعنتی اذیتت میکنه؟
خب... با اینکه یونگی یه دزده ولی باید حقیقت رو بهش بگم.
_ شاید باورت نشه ولی اصلا اذیتم نمیکنه.... خیلی باهام مهربونه... با این حال من ازش خوشم نمیاد... ولی اصلا بهم فشار نمیاره... هر موقع بهش میگم برو واقعا میره.
+ یه کم صبر کن عزیزم... زودِ زود از دستش نجاتت میدم... شده به قیمت جونم اون لعنتی رو میکشم و تو رو برمیگردونم پیش خودم.
ازش بدم میاد ها... اما واقعا نمیخوام بمیره... پس جواب دادم :
_ نه یونگ بوکی کاری بهش نداشته باش... اون خودش چند وقت دیگه میذاره برم... خیلی به حرفم گوش میده... همه ی خانوادم میتونن اینجا بیان پیشم و حتی بمونن پس خطری تهدیدم نمیکنه...
+ خب... به حرفهای من فکر کردی؟
حالا با وجود یونگی نمیدونم چی بهش بگم. باید یه کم زمان بخرم.
_ راستش... باید ببینمت تا بگم.
فورا جواب داد :
+ کِی ببینیم همو؟
_ تا دو روز آینده بهت خبر میدم.
+ دلم برای صدات پر میکشه... میشه تماس بگیرم؟
لبخندی زدم و بدون اینکه چیزی بگم باهاش تماس گرفتم، با بوق سوم جواب داد :
+ عشقم؟
چیزی نگفتم.
+ سانشاینم؟
باز هم چیزی نگفتم.
+ صدای نفس هاتو می‌شنوم عشقم... نگرانم نکن... یه چیزی بگو.
_ سلااااااااااااااام.
ESTÁS LEYENDO
♡Pragma♡
Fanficپراگما (pragma) کاپل اصلی : سپ (sope) _ هوپگی (hopegi) کاپل فرعی : ویکوک (vkook) _ کوکوی (kookv) ژانر : رمنس، درام، روزمره، اسمات پارت پراگما خلاصه ی بوک هست. قبل از خوندنش از بوک نگذرید. [ پایان یافته / هپی اِند ]
