𝕻𝖆𝖎𝖓 41

503 165 36
                                    

- کیو میخواستین بفرستین تو باندش؟ اصلا با چه روشی؟ مگه میشه اون تو نفوذ کرد؟

ته سونگ نفس کلافه‌ای از دست برادرزاده پرحرفش کشید. درک میکرد که نگرانه، اما باید صبر میکرد تا وقتی همه برسن.

+ مینهو یکم دندون رو جیگر بذار بهت میگم. فعلا باید وایسیم تا بقیه‌ام بیان

نمیفهمید چرا این مرد همش بهش میگفت که صبر کنه... اخه اصلا درک میکرد معلوم نبودن سرنوشت نیمه دیگه وجودت یعنی چی؟ جیسونگ وسط خطر بود و اون مرد ازش میخواست اروم باشه؟

با از دست دادن کنترلش که این روزا افسارش زیاد از دستش در میرفت، به سمت ته سونگ خیز برداشت که صدای باز شدن در و پشت بندش، ورود بقیه افراد از جمله چان، چانگبین، وویونگ، مارک و جکسون رو دید.

بیخیال چسبیدن یقه عموش شد و سریع با دستش، به ردیف صندلی های چرمی رو به روی میزش اشاره کرد

- زود بشینین که دارم عقلمو از دست میدم

به محض نشستن همه رو به روش، چشمش به چانگبین خورد. چرا حس میکرد اون بت شکست ناپذیری که همه سرش قسم میخوردن، شونه‌هاش خمیده تر شدن؟

البته بعید هم نبود! مردی که جونش به غذا، خواب، رینگ و زندگی روتینش وابسته بود، این چند وقت حتی لب به غذا نزده بود و مینهو شک داشت که حتی غذای درست حسابی یا خواب کافی داشته.

میتونست سیاهی های زیر چشمای مرد رو به وضوح ببینه. دل نگرانی برای هیونجین از پا درش اورده بود.

این قائله باید زودتر ختم به خیر میشد، وگرنه با این وضعی که میدید، هم خودش هم چانگبین دست به کار احمقانه‌ای میزدن تا مجبور نباشن زندگی بدون پسرکاشون رو تحمل کنن.

دستی به صورتش کشید تا دید ناواضحش رو بهتر کنه. اثرات کم خوابی و کابوس‌های هرشبش حالا داشت رنگ نشون میداد.

+ خب... چان بگو چیکار کردی

چان نگاهی به دو مرد داغونی که یکیشون بغل دستش و دیگری پشت میز ریاستش نشسته بود، انداخت. سرفه‌ای کرد و برگه‌ای که داخل دستش بود رو تکون داد. در جواب ته سونگ گفت

- بعد تصمیمایی که با بقیه گرفتیم... نتیجه این شد که وویونگ به عنوان نفوذی بره داخل کاخ کیم

ته سونگ چشماش رو به سمت وویونگ چرخوند و با صدای شک داری لب زد

+ مطمئنی؟ میدونی که چقدر خطرناکه...

𝑻𝒐𝒙𝒊𝒄 𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Where stories live. Discover now