با کشتن یکی از افراد سونگمین که توی ردیف جلوی نگهبانها بود، تیراندازیها دوباره از سر گرفته شد اما انقدر شدتش زیاد بود که در الومینیومی به واسطه تیرهای متعددی که خورده بود، از جا دراومد و عملا دفاع افراد چانگبین، از بین رفت.
- همگی... برین پشت قفسا
با شنیدن این دستور، افراد به سرعت پشت هر محافظ فلزیای که میدیدن میرفتن و البته که در این بین، چند نفرشون بخاطر دیر جنبیدن کشته شدن.
چانگبین به سرعت پشت برامدگی دیواری که اتاق رو به دو نصف تقسیم میکرد قایم شد و خشاب اسلحهاش رو پر کرد.
با هربار بیرون اومدنش از پشت دیوار، یکی از افراد سونگمین رو میکشت و به سرعت به سر جای قبلیش برمیگشت.
با این که کشتههای به نسبت زیادی داده بودن، اما از نظر تعداد از افراد کیم سونگمین، برتری داشتن و همین باعث ایجاد اعتماد به نفسی در چانگبین شد و مرد رو وادار کرد تا ضربه نهایی رو بزنه.
با علامت دادن به یکی از افرادش که مسئول مسلسل بود، بهش فهموند که کارش رو شروع کنه.
مرد سری تکون داد و بلافاصله، از پشت در فلزی یکی از قفس ها بیرون پرید و با مسلسل، به سمت باقی مانده افراد کیم سونگمین شلیک کرد.
با شنیدن صدای افتادن اجساد افراد سونگمین، چانگبین کمی از پشت دیوار بیرون اومد تا موقعیت رو بررسی کنه اما همین سهل انگاری باعث شد، تیر یکی از اون افراد به کتفش برخورد کنه و داد مرد رو در بیاره.
عمق زخم اونقدر زیاد نبود ولی همون سوزش شدیدش باعث میشد عرق از صورت مرد به سمت پایین جهت پیدا کنه و فریادش رو در بیاره.
مسئول مسلسل بعد از کشتن نفر اخر افراد کیم سونگمین، به سرعت به سمت چانگبین خیز برداشت و به زخمش نگاه انداخت.
- اونقدر عمیق نیست ولی اگه همینجوری خونریزی کنه دردسر درست میکنه
حق با اون بود. خونریزیای که چانگبین داشت اونقدری بود که تا چند دقیقه بعد باعث بشه سرگیجه بگیره و از هوش بره.
+ چیکار... کنیم؟! عاه لعنت بهش!
از شدت درد گفت و لبهاش رو بهم فشرد. مرد بعد از کمی تعلل، به سمت یکی از اجساد رفت و پارچه لباسش رو با یه حرکت، پاره کرد و به سمت چانگبین برگشت.
جسم مرد رو کمی از دیوار فاصله داد و پارچه رو انقدر محکم به کتف چانگبین بست که باعث ایجاد درد شدیدی توی کتفش شد و داد چانگبین برای بار چندم دراومد.
YOU ARE READING
𝑻𝒐𝒙𝒊𝒄 𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]
Fanfictionتنها ارزوش این بود که همیشه بتونه با ریتم نفس های پسر کوچیکتر بخوابه اما کائنات هیچ وقت به خواسته های ادما اهمیتی نمیدن... 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒋𝒊𝒏 , 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒍𝒊𝒙 , 𝒎𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒅𝒓𝒂𝒎 , 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 , 𝒔𝒎𝒖𝒕 , 𝒅𝒂𝒓𝒌