𝕻𝖆𝖎𝖓 50

521 168 61
                                    

- با چند نفر میری؟
+ فکر نکنم لازم باشه تعداد زیادی ببرم. اونا دارن واسه معامله میرن بندر افراد زیادی با خودشون نمیبرن

ته سونگ، رو به مینهویی که این حرف رو زده بود کرد و گفت

- احتمال همه چی رو بده. ۳۰ نفر و میدم بهت با خودت ببرشون

+ راست میگه. اگرم دیدی تو دست و پاتن ۱۰ تاشونو بگو عقب بایستن تا اگه اوضاع خیلی خراب شد بیان وسط. ولی ریسک نکن و افراد کمی نبر

این استراتژی چینی چانگبین، هرلحظه بیشتر و بیشتر چان و مینهو رو شگفت زده میکرد. استراتژی‌ای که قبلا برای حمله امشبشون چیده بود و این چیزی هم که الان گفته بود، بیشتر و بیشتر جلوه فرماندهیش رو نمایان میکرد.

- تو با چند نفر میری؟

مینهو پرسید و چانگبین بعد کمی تعلل جواب داد

+ افراد زیادی لازم دارم چون مشخصا داخل کاخ تعداد بیشتری نگهبان وجود داره

- اره... و همچنین تجهیزات

ته سونگ، در جواب چانی که این حرف رو زده بود گفت

+ تجهیزات کامل اماده‌ست. همین امشب میریم سراغشون. برین استراحت کنین... شب سختی قراره داشته باشیم.

با این حرف، چان، ته سونگ و بقیه از اتاق خارج شدن و چانگبین و مینهو رو باهم تنها گذاشتن. دو مردی که دیگه هیچ شباهتی به قبلشون نداشتن...

چانگبین به سمت یکی از مبل ها رفت و روش ولو شد. چشم‌هاش رو با خستگی بست و سعی کرد کمی انرژی برای شب ذخیره کنه که صدای مینهو اون رو وادار به گوش دادن کرد

- استرس داری؟

استرس داشت؟ اره... هر انسان نرمالی وقتی قرار بود بازی مرگ راه بندازه استرس میگرفت. تنها بحث هیونجین نبود، الان جون کلی ادم زیر دستش بود. و حتی مطمئن نبود که هیونجین داخل کاخ هست یا نه و این... استرسش رو سه برابر میکرد.

+ اره... اگه هیونجین توی کاخ نباشه تمام استراتژی‌مون میره زیر سوال! به علاوه... ممکنه جون کلی از افراد و از دست بدیم

مینهو، به کسی که این چند وقت براش مثل یه دوست شده بود، نگاه کرد. مردمک‌های لرزون چشم‌هاش و اون شونه‌های خم شده، هیچ شباهتی به چانگبین بیخیال قبل نداشن. مرد این چند وقت کاملا عوض شده بود و گاهی مینهو فکر میکرد شاید توی زندگی قبلیش، رئیس مافیا یا سردسته یه باند بزرگ بوده.

چانگبین حتی از مینهو هم توی کارها وارد تر بود!

- اگه هیچ وقت پیداش نکنی چی؟

𝑻𝒐𝒙𝒊𝒄 𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Where stories live. Discover now