- با چند نفر میری؟
+ فکر نکنم لازم باشه تعداد زیادی ببرم. اونا دارن واسه معامله میرن بندر افراد زیادی با خودشون نمیبرنته سونگ، رو به مینهویی که این حرف رو زده بود کرد و گفت
- احتمال همه چی رو بده. ۳۰ نفر و میدم بهت با خودت ببرشون
+ راست میگه. اگرم دیدی تو دست و پاتن ۱۰ تاشونو بگو عقب بایستن تا اگه اوضاع خیلی خراب شد بیان وسط. ولی ریسک نکن و افراد کمی نبر
این استراتژی چینی چانگبین، هرلحظه بیشتر و بیشتر چان و مینهو رو شگفت زده میکرد. استراتژیای که قبلا برای حمله امشبشون چیده بود و این چیزی هم که الان گفته بود، بیشتر و بیشتر جلوه فرماندهیش رو نمایان میکرد.
- تو با چند نفر میری؟
مینهو پرسید و چانگبین بعد کمی تعلل جواب داد
+ افراد زیادی لازم دارم چون مشخصا داخل کاخ تعداد بیشتری نگهبان وجود داره
- اره... و همچنین تجهیزات
ته سونگ، در جواب چانی که این حرف رو زده بود گفت
+ تجهیزات کامل امادهست. همین امشب میریم سراغشون. برین استراحت کنین... شب سختی قراره داشته باشیم.
با این حرف، چان، ته سونگ و بقیه از اتاق خارج شدن و چانگبین و مینهو رو باهم تنها گذاشتن. دو مردی که دیگه هیچ شباهتی به قبلشون نداشتن...
چانگبین به سمت یکی از مبل ها رفت و روش ولو شد. چشمهاش رو با خستگی بست و سعی کرد کمی انرژی برای شب ذخیره کنه که صدای مینهو اون رو وادار به گوش دادن کرد
- استرس داری؟
استرس داشت؟ اره... هر انسان نرمالی وقتی قرار بود بازی مرگ راه بندازه استرس میگرفت. تنها بحث هیونجین نبود، الان جون کلی ادم زیر دستش بود. و حتی مطمئن نبود که هیونجین داخل کاخ هست یا نه و این... استرسش رو سه برابر میکرد.
+ اره... اگه هیونجین توی کاخ نباشه تمام استراتژیمون میره زیر سوال! به علاوه... ممکنه جون کلی از افراد و از دست بدیم
مینهو، به کسی که این چند وقت براش مثل یه دوست شده بود، نگاه کرد. مردمکهای لرزون چشمهاش و اون شونههای خم شده، هیچ شباهتی به چانگبین بیخیال قبل نداشن. مرد این چند وقت کاملا عوض شده بود و گاهی مینهو فکر میکرد شاید توی زندگی قبلیش، رئیس مافیا یا سردسته یه باند بزرگ بوده.
چانگبین حتی از مینهو هم توی کارها وارد تر بود!
- اگه هیچ وقت پیداش نکنی چی؟

YOU ARE READING
𝑻𝒐𝒙𝒊𝒄 𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]
Fanfictionتنها ارزوش این بود که همیشه بتونه با ریتم نفس های پسر کوچیکتر بخوابه اما کائنات هیچ وقت به خواسته های ادما اهمیتی نمیدن... 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒋𝒊𝒏 , 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒍𝒊𝒙 , 𝒎𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒅𝒓𝒂𝒎 , 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 , 𝒔𝒎𝒖𝒕 , 𝒅𝒂𝒓𝒌