𝕭𝖊𝖆𝖙 14

662 199 114
                                    

برای بار هزارم به پشت سرش نگاه کرد. اون ماشین مشکیه لعنتی هنوزم دنبالش بود. فحشی نثار خودش کرد که قبول نکرده بود چانگبین اونو به کافه برسونه و خودش بخاطر هوای خوب اون روز، تصمیم‌گرفته بود پیاده سر کار بره.

توی کوچه ای پیچید و سعی کرد نفسی بکشه.‌ از شدت استرس، نفساش مقطع و بریده بریده شده بودن. سرشو از گوشه دیوار سیمانی اون کوچه بیرون اورد تا اوضاع رو بررسی کنه. ماشین مشکی، در حال دور شدن بود.

از کوچه بیرون اومد و نگاه کوچیکی به اطرافش انداخت تا مطمئن شه کسی اونو تعقیب نمیکنه. بالاخره، نفسش رو اسوده بیرون داد و بعد رد کردن یه خیابون، وارد کافه شد.

جونگین به محض دیدن هیونجین، سریع به سمتش رفت

- هیونگ!
+ جونگینا. سلام، چطوری؟

جونگین سری تکون داد و نامه ای که روش، مهر قرمز و کمرنگی خورده بود رو نشونش داد

- اینو وقتی صبح اومدم در کافه رو باز کنم، لای در دیدم.‌ روش نوشته برای هوانگ هیونجین

دوباره ترس به جونش افتاد. مطمئن بود همش‌کار اون پیرمرده لعنتیه ولی اخه چرا روشاش فرق کرده بود؟ اگه واقعا کار همون بود، هیونجین ارزو میکرد مثل قبل، یکباره افرادشو سر راهش میفرستاد و میکشتش. نه این که هرروز با تعقیب و نامه و کلی چیز دیگه، تا مرز جنون ببره و برش گردونه.

+ ندیدی کی اینو گذاشته؟
- نه!

جونگین شونه ای بالا انداخت. هیونجین نامه رو از دستای جونگین گرفت و روی یکی از صندلیا نشست. با اضطراب، نامه رو باز کرد و به تک خط نوشته شده داخلش خیره موند.

" پیدات کردم "

نامه رو چندین دور خوند. جز همین جمله، هیچ چیز دیگه ای نداشت. با دستای لرزون، نامه رو توی جیبش مچاله کرد و سرشو بین دستاش گرفت.

جونگین بالا سرش ایستاد و با نگرانی دستی روی شونه اش کشید.

- هیونگ... حالت خوبه؟

هیونجین سری تکون داد و از جاش بلند شد. الان وقت استرس داشتن نبود.‌ کل زندگیش که همین شکلی بود اینم روش. حداقل الان چانگبین و داشت.

جیسونگ وارد شد. اولین چیزی که از چهرش تو دید بود، زخم گوشه لبش بود.

هیونجین خواست ازش علتشو بپرسه که فلیکس، از اتاقک بیرون اومد و با دیدن جیسونگ، سریع سمتش دوید.

- جیسونگ این چه ریختیه؟!؟!

جیسونگ سری تکون داد

𝑻𝒐𝒙𝒊𝒄 𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Where stories live. Discover now