𝕻𝖆𝖎𝖓𝖐𝖎𝖑𝖑𝖊𝖗 56

569 176 118
                                    

جرعه‌ای از لیوان نوشید و اخم‌هاش توی هم رفتن. بطری کوکتل رو بالا اورد و جلوی صورت اون دو نفر تکون داد.

- میدونی اسم این کوکتل چیه؟!

سونگمین انگار توی حال خودش نبود. این چیزی بود که چانگبین با دیدن رفتار مرد، بنظرش رسید.

مرد بطری کوکتل شیرین مزه رو به سمت چانگبین پرت کرد و خوشبختانه چانگبین انقدر سریع واکنش داد که بطری روی زمین نیفته و به هزاران قطعه تبدیل نشه.

- اسمش painkiller ـه... میدونی معنیش چیه؟! چیزی که دردت رو میکُشه... یا اینکه کمترش میکنه!

به دنبال این حرف، روی مبل چرمی کنار میز نشست و لیوان رو به لب‌هاش نزدیک کرد. جرعه دیگه‌ای نوشید و سری تکون داد. از طعم شیرینش چندان خوشش نمیومد پس دستی دراز کرد و بطری ویسکی رو برداشت و داخل لیوان ریخت.

طعمی که از مخلوط شیرینی کوکتل و تلخی ویسکی به دست اومده بود، تقریبا به مذاق سخت پسندش خوش اومد. با لبخند محوی پاش رو روی پای دیگه‌اش انداخت و به زوج عاشق رو به روش خیره شد.

- اسمش گول زننده‌ست... اصلا دردی رو کم نمیکنه. مگه این که درصد الکلش رو خودت ببری بالا شاید که فراموشت بشه... این تنها راهشه.

گفت و مایع داخل لیوان رو کمی تاب داد. دوست نداشت به صحنه ی رو به روش نگاه کنه ولی اگه میخواست خاطره‌ای توی واپسین لحظات عمرش از پسر توی ذهنش ثبت کنه، الان تنها وقتش بود.

هیونجین بخاطر دلتنگی شدیدی که داشت، لحظه‌ای مرد رو رها نمیکرد و مدام اشک میریخت. چانگبین هم به همون نسبت، به دنیای اطرافش بی توجه شده بود و فقط روی پلک‌های پسر بوسه میزد تا گریه رو تمومش کنه.

و این وسط، سونگمین از دیدن این صحنه قلبش میکشست. دیدن بی تابی‌های هیونجین برای چانگبین و همچنین بوسه‌هایی که مرد به روی صورت هیونجین میکاشت، باعث میشد چیزی درون قلبش صدای شکستن بده.

همونطور که لیوان توی دستش بود، با دست دیگش کشوی میز رو باز کرد. کلت کوچیکی که محض احتیاط اون جا گذاشته بود رو بیرون اورد و رو به مرد گرفت.

چانگبین با شنیدن صدای اسلحه، به سرعت اسلحه خودش رو دراورد و هیونجین رو به پشت سرش هدایت کرد.

سونگمین، درست روی قلب چانگبین هدف گرفته بود و چانگبین هم، وسط پیشونی سونگمین رو.

- اگه بکشمت اون تا ابد برای من میمونه...

+ البته اگه بتونی!... راستش رو بخوای هدف گیری من اونقدری خوب هست که بتونم به درک واصلت کنم!

𝑻𝒐𝒙𝒊𝒄 𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin