𝕭𝖊𝖆𝖙 19

638 183 112
                                    

نه جیسونگ، نه هیونجین و نه فلیکس، تا اون شب نشنیده بودن چان تو مسابقه ای شرکت کنه. درواقع اصلا فکر نمیکردن که چان علاقه ای به شرکت کردن تو مبارزات داشته باشه!

مینهو هم حتی، چهره ای شوکه به خودش گرفته بود. به محض دیدن صورت متعجب چانگبین که از راهرو به سمتشون میومد، ازش پرسید

- تو میدونستی هیونگ میخواد مبارزه کنه؟

چانگبین کنار هیونجین ایستاد و با گرفتن کمرش، پسر رو به پهلوی خودش چسبوند. عطر شیرین موهاش، زیر بینیش پیچید. بازم مخلوط قوه و شکلات...

+ نه! حریفشو میشناسی؟
- اره. مال اینسادونگه. خیلی قویه

فلیکس با لرز خفیفی که به لباش افتاده بود، رو به چانگبینی که پشت سرش ایستاده بود کرد. کلماتش پر از لرزش بودن، نکنه چان بلایی سر خودش می‌اورد؟

- چان هیونگ... اون میتونه مبارزه کنه؟ چیزیش نشه!

چانگبین و هیونجین با تعجب به ترس پسرک خیره شدن. هیونجین از قبل کم و بیش دستش اومده بود که فلیکس حسی به چان داره اما فکرشو نمیکرد اون حس جوری تو قلبش نفوذ کرده باشه که اینجوری تن و بدنش رو بلرزونه.

چانگبین سعی کرد با دلگرم کننده ترین لحن ممکن صحبت کنه هرچند، اصلا تو این کار با ادمای غیر از هیونجین خوب نبود.

+ چیزیش نمیشه. نگران نباش

مینهو خنده ای از خشکیه پسر کرد و جیسونگ رو محکم تر به خودش فشرد

- یه جوری بگو یکم ترسش کم شه احمق! اسمت چی بود؟... عاها فلیکس! چان هیونگ مربیمونه. ما شاگردشیم. ما بردیم و چیزیمون نشد... مربیمون مسلما از ما قویتره. پس خیالت راحت!

فلیکس اب دهنش رو قورت داد. حرف مینهو کمی بهش امید میداد اما اونقدری نبود که دیگه چان خونین رو نتونه تصور کنه! از بین اون جمع، جیسونگ تنها کسی بود که کاملا از حال دل پسر کک مکی خبر داشت. جلو اومد و دستش رو توی دستاش فشرد و لبخند کوچیکی زد

- هی! چیزی نمیشه نگران‌ نباش

فلیکس سری تکون داد و سعی کرد به خودش دلگرمی بده. هرچند تمام جد و اباد چان و به فحش کشید که چرا شب مسابقه خودش اونو برده رینگ و انقدر باعث نگرانیش شده.

سوت داور زده شد و دو مرد به جون هم افتادن. عنوان مسابقه بوکس بود اما اونا هم از لگد هم از مشت استفاده میکردن

هیونجین که شدیدا گیج شده بود رو به چانگبین کرد

- چه مسابقه ایه که میتونه از هرچی دلش میخواد توش استفاده کنه؟

𝑻𝒐𝒙𝒊𝒄 𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora