جیمین
امگا
رایحه: پاستیلی و شیرین
21 ساله
خانواده ی جیمین تو یه شهر دیگه زندگی میکنن برای همین فقط وقتی خیلی کوچولو بوده عموها و پدربزرگشو دیده
اون از چهار سالگی لکنت داره (لکنتش مادرزادی نیست به دلیل یه حادثه اتفاق افتاده که تو داستان متوجه میشین) بخاطر همون حادثه ی بچگیش فوبیای فضاهای تنگ و بسته داره (یعنی تو فضاهای تاریک و تنگ دچار تنگی نفس میشه)
عاشق موسیقیه و ویالون میزنه
هیچ علاقه ای به جانگوک و تهیونگ نداره و ازشون متنفره
جانگوک
آلفا
رایحه : چوب بارون خورده
۲۶ ساله
تو شرکت پدربزرگش کار میکنه
فوق العاده مغرور و از خود راضیه
از ازدواج با جیمین متنفره و همیشه ادای حرف زدن جیمینو درمیاره و مسخرش میکنه (اشک فراوان در راه است)تهیونگ
آلفا
رایحه: ساحلی و خنک
۲۵ ساله
تهیونگ بخاطر ازدواج اجباری مجبور شده با دوست دخترش کات کنه به همین علت خیلی عصبانیه
اون تو شرکت پدر بزرگش کار میکنه
از جیمین بدش میاد و عقب مونده صداش میکنه (💔)
💙🍇💙🍇💙
بچه ها نویسنده انرژی میخوادا ببینم چه میکنین🤔
براش حاضرین یا نه؟!🍬
تا اینجا یه چیزایی دستگیرتون شد نظرتون چیییه راجبش؟!☔
YOU ARE READING
I..L..L..L..LOVE..y..y..y..you.
Fanfictionدو...س....س...ست.....دا..ر....ر...ر....م خلاصه: پدر بزرگ خاندان جئون برای جلوگیری از اختلاف بین سه پسرش تصمیم عجیبی میگیره.....اون براشون شرط میذاره که فقط در صورتی سهم شرکت رو بهشون واگذار میکنه که پسراشون با هم ازدواج کنن و یه وارث به دنیا بیارن...